یک رمان کوتاه، تاریک و خنده دار، در مورد یک زن نیجریه ای که خواهر کوچکترش عادت بسیار ناخوشایند کشتن دوست پسرانش را دارد.
کورید دختر تلخی است. چگونه می تواند نباشد؟ خواهرش، آیولا، همه چیز است: فرزند مورد علاقه، فرزند زیبا و احتمالا یک جامعه ستیز. اکنون این سومین دوست پسر آیولا است که پشت سر دوتای دیگر می میرد.
کورید سعی می کند از خواهرش محافظت کند. او بهترین راه حل ها را برای تمیز کردن خون می داند، تنه ماشین او به اندازه کافی برای حمل جسد بزرگ است و او کسی است که مانع آیولا می شود که عکس شام خود را در اینستاگرام پست کند در زمانی که باید سوگوار دوست پسر "مفقود شده" ی خود باشد. او همه این کارها را می کند بدون آنکه چیزی بدست بیاورد.
کورید مدتهاست عاشق یک پزشک خوش تیپ و مهربان در بیمارستانی است که در آن کار می کند. او رویای روزی را می بیند که آن پزشک بفهمد کورید همان کسی است که او نیاز دارد. اما وقتی که پزشک از کورید شماره تلفن آیولا را سوال می کند، باید آماده ی کاری که خواهرش می خواهد بکند باشد و نیز باید ببیند تا چه اندازه حاضر است برای محافظت از او پیش برود.
برّنده مانند ناخن و پر از شوخ طبعی، اولین رمان مرگبار اوینکان بریوثت به همان اندازه که جالب است ترسناک است