پرستش و نیایش، ارجمندترین و خجستهترین بخش حیات آدمیان است. زیستن بی نیایش و زندگانی بی پرستش، زیستنی انسانی نیست؛ چیزی دیگر است که باید نامی دیگر بر آن نهاد.
سخن در این نیست که پرستش و نیایش، جزئی از لوازم سعادت حیات انسان است، نه! سخن بر سر این است که قوام و دوام زندگانی انسانی، بی پرستیدن و نیایش، امکان نمییابد. آفریدگار انسان، این آفریده برگزیده خویش را اینسان آفریده که مناجات و پرستش، بخشی از هستی انسانی او است.
از فرخندهترین موهبتهای خداوند رحمان به ما آدمیان آن است که رخصتمان داده تا با او سخن گوییم و از او سخن شنویم؛ گفت و شنودی دوسویه و رویارو و بیواسطه. اجازهمان داده تا در منظر او، بند از رازهای سربسته دلهامان واگشاییم و با او راز گوییم و خواستههامان را در محضرش واگوییم و با آن نزدیکترین عزیزمان نجوا کنیم و دست بر دامان پرمهرش زنیم و خویشتن را خاکسارانه در پیشگاه کبریاییاش بر خاک افکنیم تا که مهربانانه، حرفهای دلهامان را بشنود و رازدارانه، راز و نیازهامان را ببیند و کریمانه، خواستههامان را برآورد و مهرورزانه، سرهامان را بر دامان پُرمهر خویش گیرد و بزرگوارانه، از خاکمان برخیزاند و بر بام افلاکمان نشاند.