کودکان آسیبپذیرترین موجودات جهان هستند. دنیای بیرون، شرایط زندگی پدر مادر و همه چیز بر روی کودکان بسیار تاثیر می گذارد. آنها میتوانند در یک لحظه احساس غم شدید و در لحظه دیگر احساس شادی بسیار زیادی را در قلبشان داشته باشد. با اینکه کودکان تجربه بزرگترها را ندارند، اما بسیار زود همه چیز را می فهمد. بچهها از هوش بالایی برخوردار هستند.
داستان اولدوز و عروسک سخنگو توسط صمد بهرنگی نوشته شده است. این داستان در سال ۱۳۴۷ منتشر شد. داستان این کتاب مانند دیگر داستانهای صمد بهرنگی پر از پند و اندرز است. بهرنگی در داستان هایش به نکات اخلاقی بسیار مهمی میپردازد. هدف از این کار تربیت نسلی با ویژگیهای اخلاقی و رفتاری خوب است. صمد بهرنگی یکی از داستان نویسان ایرانی است. او مانند همه داستان نویسان جهانبا زبانی شیرین و دلنشین مفاهیم و مضامین اخلاقی بسیار مهمی را به کودکان آموزش می دهد. به علاوه او یکی از کسانی است که به کودکان از مشکلات را نیز میگوید. داستان اولدوز و عروسک سخنگو فراتر از بیان مضامین اخلاقی مهم به بررسی مشکلات هم می پردازد. صمد بهرنگی در این داستان اعتراض شدید خود را به فقر و کودک آزاری بیان می کند.
داستان اولدوز و عروسک ها و ادامه آن یعنی دوستان اولدوز و کلاغها از مشهورترین آثار صمد بهرنگی محسوب میشود. داستان کتاب از یک دختر ک به نام اولدوز آغاز میشود معنی کلمه اولدوز در زبان ترکی ستاره است. پدر و مادر الدوز از یکدیگر جدا شدند و مادرش به روستایشان بازگشتهاست. او اکنون با پدرش و زن بابایش زندگی می کند. زن بابا از اولدوز هیچ خوشش نمیآید به همین دلیل دوست ندارد که جلوی چشماش باشد. زن بابا به بهانه بارداری بسیار اولدوز را اذیت میکند. زمانی که متوجه میشود که او علاقه بسیاری به گاوش دارد با هر کلکی پدر اولدوز را مجبور میکند تا گاو را بکشد. اما زمانی که گاو را میکشند و گوشتش را میپزدند، گوشت به دهان آنها آنقدر آنقدر تلخ و بدمزه است که نمیتوانند حتی تکهای از آن را هم بخورد، ولی همان گوشت به دهان خود اولدوز بسیار خوشمزه و لذیذ است. دخترک یک عروسک پارچهای دارد، که مادر خودش با پارچههای چادری و لباسهایش عروسک را برای دختر دوختهاست. این عروسک گنده، غمخوار و محرم اسرار اولدوز است. روزها و شبهایی که او بسیار غمگین بود، عروسک را جلوی خودش مینشاند و از مشکلاتش برای عروسک میگفت. اما عروسک هیچگاه هیچ حرفی نمیزند. در یکی از روزهایی که اولدوز بسیار ناراحت و غمگین بود آنقدر برای عروسک حرف زد و گریه کرد تا عروسک به زبان آمد. در ابتدا الدوز باورش نمیشد به همین دلیل دستپاچه شد و زد چراغ نفتی را شکست. اما دیگر باید باور میکرد که عروسک میتوانست حرف بزند. از ذوق این اتفاق اولدوز دوان دوان به خانه همسایه رفت.در همسایگی آنها خانوادهای بود که پسرکی کوچک داشت. یاشار دوست نزدیک و صمیمی اولدوز بود. اولدوز تمام داستان را برای یاشار تعریف کرد. یاشار هم به خانه اولدوز آمد و عروسک را دید. عروسک یاشار و اولدوز را به جنگل شب و شهر عروسکها دعوت کرد. دور از چشم پدر و زن بابای اولدوز، عروسک آنها را تبدیل به کبوترهایی زیبا کرد.
در آنجا یاشار و اولدوز با حیوانات بسیاری روبرو میشوند و از آنها درس های بسیاری را می آموزد همراه با عروسک سخنگو بارها به شکل کبوتر درآمده و به جنگل شب می رفتند. اما روزی رفت آمد این کبوترها برای زن بابای اولدوز بسیار عجیب شد. در نهایت زن بابای اولدوز سر از کار این دو بچه درآورد. اما دقیقاً متوجه نشد که آنها چه کاری میکند. زن بابا به خاطر دشمنی که با اولدوز داشت، مدتی دختر را در خانه حبس کرد و مانع از این شد که یاشار او را ببیند. زندگی برای اولدوز بسیار سخت شده بود زیرا زن بابا عروسک سخنگو را سوزانده بود و این باعث شده بود که او تنها و افسرده شود. زن بابا آنقدر زن بدجنس و بد ذاتی بود که فقط میخواست اولدوز را اذیت کند. او دخترک را بسیار کتک میزد، حتی پدر اولدوز نیز از دخترش دفاع نمیکرد. او میگذاشت زن هر جور که میخواهد با دختر کوچولو رفتار کند. اولدوز با رفتن عروسک از شهر روز به روز، تنهاتر میشد. او به این فکر میکرد که الان بچهها با عروسکهایشان در جنگل مشغول شادی هستند. اما اولدوز و یاشار مجبورند که در کنج خانه بنشینند و ناسزاهای نامادری را تحمل کنند. تمام این روزها را برای بچهها بسیار سخت گذشت. اما زندگی همیشه این طور نیست که بنشینیم و غصه بخوریم. روزهایی که بر اولدوز و یاشار گذشت، هیچگاه قابل فراموشی نیست. اما همیشه نور امید تابیده خواهد شد. ادامه داستان اولدوز و عروسک سخنگو در کتاب اولدوز و کلاغها آمدهاست.
کتاب صوتی اولدوز و عروسک سخنگو در سال ۱۳۹۹ توسط انتشارات آوا خورشید منتشر شد. گویندهی این کتاب صوتی الهام پاوهنژاد است. شما میتوانید کتاب صوتی اولدوز و عروسک سخنگو به قلم صمد بهرنگی، صدای الهام پاوهنژاد و انتشارات آوا خورشید را از همین صفحه در فیدیبو دانلود و تهیه نمایید.
الهام پاوهنژاد در بیست و هفتمین روز از شهریور سال 1350 چشم به جهان گشود.او زاده شهر زیبای تهران است. خانم پاوه نژاد فارغ التحصیل رشته بازیگری و کارگردانی از دانشگاه فرهنگ و ارشاد اسلامی نیاوران است. او فعالیت هنری خود را با تئاتر در سال ۱۳۷۰ کرد. نام این تئاتر ساحره سوزان به کارگردانی اکبر زنجانپور بود. سپس با سریال همسران در سال ۱۳۷۳ به تلویزیون آمد. از فعالیتهای سینمایی و تلویزیونی الهام پاوهنژاد میتوان به شاهگوش، هفت سنگ، هست و نیست، مانکن، هیئت مدیره، یلدا، زندگی با چشمان بسته، دیشب باباتو دیدم آیدا و .... اشاره کرد.
صمد بهرنگی یکی از داستان نویسنان خوب ایرانی است. این دوست از دست رفتهی بچهها در سال 1318 در شهر شهریار، تبریز به دنیا آمد. بهرنگی از دوران کودکی علاقه بسیاری به داستانهای اصیل ایرانی به ویژه داستانهای آذربایجانی داشت. او دوران کودکی سختی را پشت سر گذاشتهاست. پدرش مرد تنگ دستی بود که، مجبور شد برای کار به باکو برود. اما این مسئله باعث نشد که بهرنگی از درس و تحصیل جا بماند. او پس از اتمام دوران مدرسه وارد دانشسرای عالی پسران تبریز شد. او در همان سالهای تحصیل داستانهای خندهداری را بروی روزنامه دیواری دانشسرا مینوشت. در سال 1336 همزمان با فارغ التحصیلی از دانشسرا، مقالهها و داستانهای طنز او در روزنامهی توفیق منتشر شد. بهرنگی پس از فارغ التحصیلی، آموزگار شد. او در زمان آموزگاری، به ادامه تحصیل در رشتهی ادبیات و زبانهای انگلیسی دانشگاه ادبیات فارسی و زبانهای خارجی تبریز پرداخت. صمد بهرنگی یکی از کسانی بود که تمام تلاش خود را برای عمومی سازی سواد، انجام داد. او به همراه بسیاری از نخبگان مانند لیلی ایمن، معصومه سهراب، توران میرهادی، پرویز خانلری و ... سپاه دانش را تاسیس کرد. سپاه دانش جمعی از دانش آموختگان بود که وظیفه سودآموزی به تمامی کودکان، نوجوانان و حتی بزرگسالان روستاها را داشتند. بهرنگی اولین کتاب داستان خود را در سال 1339 به نام «عادت» منتشر کرد. او با بسیاری از داستانهایش اعتراضات و یا حمایتهای سیاسی خود را نشان میداد. بسیاری از افراد معتقد هستند که داستان ماهی سیاه کوچولو و الدوز و کلاغهایش در حمایت از جنبش سیاسی فذاییان خلق نوشته شدهاست. بهرنگی به واسطهی تحصیلات خود، مترجم بسیاری از کتابها مانند خرابکار، ما الاغها . کلاغ سیاهه بودهاست. از دیگر آثار این نویسنده میتوان به تلخون، افسانه محبت، بیست و چهار ساعت خواب و بیداری، افسانههای آذربایجان ترکی و ... اشاره کرد. در کمال ناباوری صمد بهرنگی در سال 1347 در زمانی که تنها 29 سال داشت، درگذشت. درمورد مرگ او شایعات بسیاری وجود دارد. علت مرگ بهرنگی در واقع غرق شدن در رود ارس بود. صمد بهرنگی تا آخر عمر یک معلم و دوست خوب کودکان ایرانی بود. هیچگاه نمیتوان تلاشهای او برای زنده نگهداشتن داستان آذربایجانی را از یاد برد.
تنگ غروب ، یاشار جاش را پشت بام انداخته بود و آمده بود نشسته بود لب بام ، پاهایش را آویزان کرده بود و نشستن خورشید را تماشا میکرد. آفتاب زردی ، رنگهای تو در توی افق و ابرهای شعلهور غروب همیشه برایش زیبا بود. هوا که گرگ و میش شد، ستارگان درآمدند. تک و توک ، اینجا و آنجا و رنگ پریده – که یواش یواش پر نور میشدند و میدرخشیدند. چشمک میزدند.
صدای پری او را از جا پراند. پری جلو پنجره ایستاده بود و به ننهاش میگفت: کلثوم ، پاشو بیا خانهی ما. از شوهرت نامه داری.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 74.۵۴ مگابایت |
مدت زمان | ۰۱:۲۱:۲۵ |
نویسنده | صمد بهرنگی |
راوی | الهام پاوه نژاد |
ناشر | آوا خورشید |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۹/۰۶/۱۵ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
داستان عالی اما با احترام راوی و صدا پیشه دلچسبی داستانو خیلی خیلی کم کرده بودن فکر میکنم هیجان داستان کلن از بین رفته