همه ما کودکانی معصومیم که به شدت ضربه روحی خوردهایم. ما از عشق میترسیم و از قضاوت برای حمایت و حراست از خود استفاده میکنیم. در بسیاری موارد جدا شدن و قضاوت تنها راههایی هستند که به کمک آنها میتوانیم بقا پیدا کنیم. گرامی داشتن راههایی که به ما سلامتی و ایمنی دادهاند، قدمی بسیار بزرگ است.
وقتی قضاوت نادرست میکنیم با جراحات روحی رو به رو نمیشویم. برای اجتناب از احساس کردن جراحات روحی وانمود میکنیم. ما بر جراحات احساسی خود در روابط و پس موقعیتهای اجتماعی و اقتصادیمان نقاب میزنیم. برداشتهایی که پیرامون خود بنا کردهایم مانند نورهای کور کنندهایاند که از آنها برای نورافشانی سایههای درون خود استفاده میکنیم. ما به آنها متکی هستیم، زیرا بدون آنها آسیبپذیری ما آشکار میشود.
ما بسیار تلاش میکنیم تا آسیبپذیری خود را پنهان کنیم؛ اما درواقع آسیبپذیری ما التیام پیدا میکند. وقتی به اندازه کافی احساس ایمنی کنیم تا سایههایمان را آشکار کنیم، به رهایی میرسیم. دیگر مجبور نیستیم از سایههایمان حراست کنیم. اینگونه میتوانیم دیواری را فرو بپاشیم که ما را از واقعیت، اصالت و عشق بیمحابا جدا میکند.
با تماشای قضاوت خود اولین آجر دیوار را برمیداریم و به آنچه در پس دیوار وجود دارد، نظر میاندازیم: شرم، هراس و احساس جدایی. پردهبرداری از احساسات راستین خود به ما کمک میکند جراحات روحی خود را اجر نهیم تا بتوانیم روی آنها کار کنیم، وقتی قضاوت خود را ببینیم، متوجه میشویم که فقط دفاع در برابر جراحات روحی ما بوده است.
این ما را به اولین مرحله برای ترک عادت قضاوت نادرست رهنمون میکند.