الکس و همکلاسیهایش با هم یاد میگیرند که لازم نیست دروغ بگویند تا مردم اونها را دوست داشته باشند.
الکس به همراه خانوادهاش تازه به محلهی جدید اومده بودند.
اون دلش میخواست که دوستان جدید پیدا کنه و بخاطر همین برای جلب توجه اونها دروغهای عجیب و غریبی میگفت.
این ماجرا تا جایی ادامه پیدا کرد که همهی بچه ها برای اینکه در مقابل دوستانشون شرمنده نشن رو به دروغ گفتن بیارن.
اما بعد از مدتی متوجه شدند که این کار کاملا اشتباه بوده…