«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۱۲۴فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلنآن که از سنبل او غاليه تابی دارد باز با دلشدگان ناز و عِتابی دارد از سر کشته خود میگذری (میگذرد) همچون باد چه توان کرد که عمر است و شتابی دارد ماه خورشيدنمايش ز پس پردهی زلف آفتابیست که در پيش سحابی داردآب حيوان اگر اين (آن) است که دارد لب دوست روشن است اين که خضر بهره سرابی دارد چشم من کرد به هر گوشه روان سيل سرشک تا سهی سرو تو را تازهتر (به) آبی دارد چشم مخمور تو دارد ز دلم قصد جگر ترک مستی است مگر ميل کبابی داردغمزهی شوخ تو خونم به خطا میريزد فرصتش باد که خوش فکر صوابی دارد جان بيمار مرا نيست ز تو روی سوال ای خوش آن خسته که از دوست جوابی داردکی کند سوی دل خستهی حافظ نظری چشم مستش (مستت) که به هر گوشه خرابی داردSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations