«««««میبهـا»»»»»غزل نمره ۰۶۸فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلانخوانش غزل 1:06:04ماهم اين هفته (شد از شهر) برون رفت و به چشمم سالیستحال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیستمردم ديده ز لطف رخ او در رخ اوعکس خود ديد گمان برد که مشکين خالیستمیچکد شير هنوز از لب همچون شکرشگر چه در شيوهگری هر مژهاش قتالیستاي که انگشتنمایی به کرم در همه شهروه که در کار غري بان عجبت اهمالیستبعد از اينم نبود شائبه در جوهر فردکه دهان تو در اين نکته خوش استدلالیستمژده دادند که بر ما گذری خواهی کردنيت خير مگردان که مبارک فالیستکوه اندوه فراقت به چه حالت (حیلت) بکشدحافظ خسته که از ناله تنش چون نالیستSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations