«««««میبهـا»»»»»غزل نمره ۰۸۵فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلان شربتی از لب لعلش نچشيديم و برفتروی مهپيکر او سير نديديم و برفتگويی از صحبت ما نيک به تنگ آمده بودبار بربست و به گردش نرسيديم و برفتبس که ما فاتحه و حرز يمانی خوانديموز پیاش سوره اخلاص دميديم و برفتعشوه دادند که بر ما گذری خواهی کرد(عشوه میداد که از کوی ملامت نرویم)ديدی آخر که چنين عشوه خريديم و برفتشد چمان در چمن حسن و لطافت ليکن (وانگه)در گلستان وصالش (جمالش) نچميديم و برفتهمچو حافظ همه شب ناله و زاری کرديمکای دريغا به وداعش نرسيديم و برفتSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations