«««««میبهـا»»»»»غزل نمره ۰۸۶مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلانساقی بيا که يار ز رخ پرده برگرفت کارِ چراغِ خلوتيان باز درگرفت آن شمع سرگرفته دگر چهره برفروخت وين پير سالخورده جوانی ز سر گرفت آن عشوه داد عشق که مفتی ز ره برفت وان لطف کرد دوست که دشمن حذر گرفت بار غمی که خاطر ما خسته کرده بود عيسی دمی خدا بفرستاد و برگرفت هر سروقد (حوروش) که بر مه و خور حسن میفروخت چون تو درآمدی پی کاری دگر گرفت زين قصه هفت گنبد افلاک پرصداست کوتهنظر ببين که سخن مختصر گرفتحافظ تو اين سخن (دعا) ز که آموختی که بخت (یار) تعويذ کرد شعر تو را و به زر گرفتزنهار از آن عبارت شيرين دلفريب گويی که پسته تو سخن در شکر گرفتSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations