وقتی موهای جو گندمی یا سفیدت را (اگر تا آن زمان مانده باشند) از پیشانیات کنار میزنیو قرص های رنگارنگت را به ضرب آب پایین میدهی،وقتی انگیزهای برای مسافرت رفتن نداری،وقتی فرقی نمیکند ماشینی که برایش انقدر تلاش کردی پراید باشد یا لکسوس یا هر ماشین خوبی که آن موقع میآید،وقتی با کسی که عادت کردهای به بودنش، کنار شومینهی رنگ و رو رفتهی خانه مینشینی و به جای دوستت دارم، از پا دردت شکایت میکنی و...وقتی دیگر برایت فرقی نمیکند موهایت سپید باشند یا