بان کوچک پدرم
نویسنده رسول پرویزی
گوینده سحر برزکار
داستان زندگی پسری است به نام اکبر که به همراه خانواده برای زندگی از دهات به شهر آمده است و پدرش می خواهد لوزه اش (زبان کوچک) را عمل کند و برای یک هفته خانواده را ترک کند و به مادر خانواده هم می گوید که نیازی نیست تو بیایی و من بعد از یک هفته برمی گردم. بعد حسابی ریش ها یش را می تراشد و عطر به خود می زند و تمامی لباس هایش را عوض می کند که برود و همسرش شک می کند که برای رفتن به بیمار