کسی در می زند
نویسنده و خوانش : المیرا مجابی
نگاهش روی دانه های عرق پیشانیم می چرخد. او در آخرین لحظه ها با نفس های تند و گرمش به یادم می آورد. در آهنی پشت سرم بسته می شود. تنم را می لرزاند. درهای رو به رو که با فاصله های چند متری پشت سر یکدیگر ردیف شده اند تار می شوند. پاهایم سست شده اند و بی حرکت مانده اند. صدایم که می کند ، جلوتر می روم...