یکی بود یکی نبود
برای اولین بار در زندگیشان تیتا و پدرو توانستند آزادانه نرد عشق ببازند. سال های سال مجبور بودند همه گونه احتیاط به جا آورند. مبادا کسی آن ها را ببیند. مبادا کسی به آن ها مشکوک شود. مبادا تیتا باردار شود. مبادا کسی سر و صدایشان را بشنود...
داستان "مثل آب برای شکلات"
نویسنده : لورا اسکوئیول
برگردان : مریم بیات
خوانش : سمیرا نعمت الهی