امروز دیگر حتما می پرسم تا کی می توانم هر روز صبح ببینمش . به چشم های سبزش نگاه کنم و هیچ نگویم.چیزی به سر کوچه نمانده است . ماشین را کنار می زنم . توی آینه نگاهی به خودم می اندازم . قرآن روی داشبورد را می بوسم . مصمم پا روی پدال گاز فشار می دهم پیش به سمت کوچه شماره 5 ...
داستان "کوچه شماره 5"
نویسنده و خوانش : آنیتا روان بخش