0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
داستان شب - اعدام

داستان شب - اعدام

پادکست‌

راوی:

کانال:
داستان شب

درباره این اپیزود
یک روز صبح مرا اعدام کردند. بهار بود یا زمستان نمی دانم . به هر حال یک وقتی مرا اعدام کردند. گناهم رفاقت با تمساحی استثنائی بود . تمساحی آفریقایی که گریه نمی کرد. فرمانده سعی کرد اخم کند ولی باور کنید آدم خوشرویی بود. طوری فریاد کشید : آتش! که من به دل نگرفتم ... داستان "اعدام" نویسنده : حسن تهرانی خوانش : سارا آراسته

شناسنامه

فرمت محتوا
مدت زمان
زبان
audio
۰۷:۴۷

گذاشتن این عنوان در...

نشان‌شده‌ها
شنیده‌شده‌ها
اعدام