درصفحه مانیتور کوچک بالای قفسه ، سه کلمه با حروف جدا از هم تکرار می شد : او زنده است . دکتر و خانم مهران چند لحظه به هم خیره شدند . یعنی چی اون زنده است ؟!
خانم مهران : من نمی فهمم.
دکتر : ضربان قلب رو دوباره چک کنین . پس شما چیو می فهمین ؟! نتیجه آزمایش خونش چی بود؟
خانم مهران : همون جمود همیشگی گلبول ها ! ...
داستان "مرا به تونل بفرستید"
نویسنده : بیژن نجدی
خوانش : مرضیه مهاجر