یکی بود یکی نبود
فکر کرد این برف کی آمده که این قدر روی زمین نشسته . یادش نیامد. دیروز هم بود این برف . مرد نشسته بود کنار پنجره و بیرون را نگاه می کرد از لای پرده های سفید کمی غبار گرفته . دو کلاغ آمدند و روی برف نشستند و نوک زدند و ...
داستان "این برف کی آمده"
نویسنده : محمود حسینی زاد
خوانش : مرضیه مهاجر