برای چشم هایی که انتظار، شبنم خیزشان کرده است. داشت می مرد . اما نه از انفجار زمین و نه حتی با تیر خلاص آن عراقی ها. بلکه از خوشحالی . حتی نتوانست پا بر زمین بگذارد. چرخ بود که بر آسفالت فرودگاه رانده می شد. ویلچر. کاش می توانست. کاش می تونستم بدوم. دوید ...
داستان "شبنم ثانیه ها"
نویسنده : حسن بنی عامری
خوانش : معصومه احمدپور