صدای جیغ لاستیک ها ، باز شدن در ماشین، دویدن شوهرخاله بدون توجه به او و دوستاش به سمت در ورودی خونه ، اون هم ساعت 11 صبح وسط هفته و پشت بندش صدای زجه مادر، همه و همه خبر از به هم خوردن مسافرت و نابودی رویای هواپیما سوار شدن برای اولین بار...
داستان "بابا حاجی"
نویسنده و خوانش : روشنک حیاتی