اواسط رمضان بود و تمامی ساعت های ایران درست ساعت سه بعدازظهر را نشان می دادند. گرما، لب های روز ه داران را خشک تر کرده بود. در گرمای 42 درجه تهران، ایستگاه سر اتوبان نیایش که تاکسی های خطی و غیرخطی نگه می دارند، خرماپزان بود! شنیدم دختری به دوستش گفت :" این راننده ها پوستشونو کجا شکلاتی کردن؟" اعتراف می کنم خنده ام گرفت! ...
داستان "افطار با عشق"
نویسنده : فاروق مظلومی
خوانش : فریدون محرابی