همه ما دوست داریم تا زندگی بهتری را تجربه کنیم اما چنین چیزی چگونه امکان پذیر است؟ نگاه و عقیده متفاوتی به این سوال وجود دارد و در مرحله اول لازم است تا بتوانیم مولفههای زندگی بهتر را بشناسیم تا در گام بعدی بتوانیم برای دستیابی به آن حرکت کنیم. اگر رویکرد ما برای رسیدن به خوشبختی و دستیابی به موفقیت، رویکردی علمی باشد، کار راحتتری خواهیم داشت و میتوانیم با اطمینان بیشتری به سمت هدفمان حرکت کنیم. کتاب طرز فکر تلاش میکند تا در این مسیر به ما یاری برساند. مبحثهای طرح شده در این کتاب بسیار گسترده و متنوع هستند و میتوانند مسیر زندگی ما را تغییر دهند.
کتاب طرز فکر عقیده متفاوتی را نمایندگی میکند و میخواهد به ما بگوید که امکان پیشرفت برای همه انسانها وجود دارد، اگر ما دنبال شناخت خودمان باشیم به بسیاری از توانمندیهای خود پی میبریم. کتاب طرز فکر از 8 بخش تشکیل شده است. بخش اول به ماهیت طرز فکر و اهمیت آن میپردارد. در فصل دوم تلاش میکنیم تا بررسی عمیقتر و دقیقتری برای طرز فکرها داشته باشیم و نگاهمان جزئینگرتر باشد. در فصل سوم به حقیقت توانایی و دستاورد پی میبریم و متوجه میشویم آن کسانی را که نابغه میدانیم انسانهای خارفالعادهای نبودهاند بلکه نوع نگاه متفاوتی به زندگی داشتهاند و روی نحوه تفکر خود کار کردهاند.
فصل چهارم کتاب به موضوعی میپردازد که تقریبا همگان روی ذاتی بودن آن تاکید دارند و آن هم ورزش است. این بخش به طرز فکر قهرمانهای وررزشی اشاره میکند و نشان میدهد آنچه که ورزشکاران را به موفقیت میرساند بیش از آنکه به ژنتیک آنها ارتباط داشته باشد به تلاش و نوع فکرشان مربوط است.
سوال دیگری که ذهن ما را مشغول میکند این است که آیا نوع طرز فکز بر کسب و کار ما موثر خواهد بود؟ بدون شک طرز فکر اهمیت بسیاری بر کسبوکار و نحوه اداره کردن یک مجموعه دارد. پس میتوانیم از این کتاب برای بهبود موقعیت خود در جایی که کار میکنیم، بهره ببریم و اگر خودمان کارآفرین یا مدیرعامل هستیم، تحولات مثبتی را در شرکت خود رقم بزنیم.
انتخاب شریک زندگی اهمیت بالایی در زندگی ما دارد و بسیاری از ما افرادی را میبینیم که بابت انتخاب اشتباه خود، درگیریها و ناراحتیهای بسیاری را تجربه میکنند. فصل ششم به طرز فکرها در روابط عاشقانه میپردازد و به ما کمک میکند تا رابطه بهتر و سرشار از عشق را تجربه کنیم.
فصل هفتم این کتاب به معلمان، مربیان و والدین یاد میدهد تا چگونه طرز فکرهای کودکان و دانشآموزان خود را بشناسند و به منشا آنها پی ببرند.
بسیاری باور دارند که شناخت، پیش زمینه و مقدمهای برای تغییر و بهبود آن است. فصل پایانی کتاب به تغییر طرز فکر میپردارد و به ما یاد میدهد تا چگونه با کنار گذاشتن باورهای نادرست خود و ایجاد باورهای جدید و مفید، میتوانیم تحول جدیدی در زندگیمان رقم بزنیم و متفاوت زندگی کنیم.
هر چند افراد مختلف با سرعتهای متفاوتی مطالعه میکنند با این حال به طور متوسط اگر شما هر روز یک ساعت از زمان خود را به مطالعه آن اختصاص دهید، پس از ده روز کتاب را به پایان خواهید رساند. اگر سرعت مطالعهتان کمتر از این باشد، به ازای یک ساعت مطالعه روزانه حداقل پس از 14 روز، کل کتاب طرز فکر را تمام خواهید کرد.
کتاب طرز فکر متاثر از روانشناسی رشد و روانشناسی اجتماعی است به همین دلیل ضرورت دارد تا با این شاخههای روانشناسی آشنایی محدودی داشته باشیم.
روانشناسی اجتماعی مطالعه مشکلات، موضوعات و مسائل مرتبط با روانشناسی و جامعه است به صورت دقیقتر میتوان گفت که روانشناسی اجتماعی، اثرات حضور دیگران و هنجارهای جامعه بر رفتار فرد را مورد بررسی قرار میدهد. این شاخه از روانشناسی با علوم و دانشهای دیگری نیز ارتباط دارد و از آنها تاثیر میپذیرد.
روانشناسی رشد یا روانشناسی تحلیلی یک دانش میانرشتهای است که به توصیف و تشریح تغییرات در طول زندگی فرد میپردازد. سابقا این رشته به عنوان روانشناسی ژنتیک شناخته میشد. این شاخه از روانشناسی از زیست شناسی و پزشکی تاثیر فراوانی میپذیرد. پاسخ دادن به این سوال که آیا چیزی تحت عنوان استعداد نقاشی وجود دارد، از این مکتب روانشناسی تاثیر میگیرد. یکی دیگر از موضوعات مورد بررسی روانشناسی رشد به بررسی عوامل محیطی اشاره میکند.
دکتر کارول اس دوک در 17 اکتبر سال 1946 در ایالات متحده آمریکا دیده به جهان گشود. او پس از طی تحصبلات دبیرستان متوجه شد که به روان شناسی علاقه بسیاری دارد به همین خاطر به تحصیل در این رشته در کالج برنارد دانشگاه ییل پرداخت. او خیلی زود و بدون وقفه تحصیلات خود در این رشته را طی کرد و توانست مدرک دکترا بگیرد. به دلیل یافتههای ارزشمند دکتر کارول او این امکان را پیدا کرد تا در دانشگاههای کلمبیا و هاروارد تدریس کند. از سال 2004 نیز در دانشگاه استنفورد آمریکا مشغول به تدریس و فعالیت است. او به روانشناسی موفقیت و روان شناسی رشد علاقه بسیاری دارد و در این زمینه به یافتههای مهمی رسیده است.
کتاب طرز فکر این نویسنده، با استقبال فراوانی روبرو شد و او را به شهرت رساند، این کتاب به مباحث جانبی تاثیرگذاری حول نحوه فکر کردن میپردازد و پر از یافتههای جدید است. پرفسور دوئک در حال حاضر 75 سال دارد او عضو انجمن علوم روان شناسی آمریکا و یکی از چهرههای مطرح روانشناسی مثبت و روان شناسی نوین است.
کتاب طرز فکر یا ذهنیت این نویسنده به زبانهای مختلفی در سراسر جهان ترجمه شد. ترجمه آخرین نسخه این اثر که در سال 2017 منتشر شد، به زبان فارسی توسط خانم شهلا ثریاصفت و به همت نشر نوین صورت گرفته است.
کتاب طرز فکر اثری برای ایجاد تحول در زندگی و بهبود وضعیت خود ماست. اگر به کتابهایی که به توسعه فردی انسانها کمک میکنند علاقه دارید این کتاب برایتان مفید خواهد بود. کتاب فوق در حوزه روانشناسی اجتماعی و روانشناسی رشد نوشته شده است و علاقهمندان به این شاخههای روانشناسی میتوانند کتاب طرز فکر را مطالعه کنند. این اثر برای تمامی دانشجویان روانشناسی، روانشناسان و مشاوران نیز مناسب است زیرا یافتهها و آموزههای جدیدی دارد که میتوانند در روشهای درمانی خود به کار بگیرند.
اگر از خواندن این کتاب لذت ببرید و از محتوای آن رضایت داشتید به شما پیشنهاد میکنیم که در گام بعدی کتاب زندگی برازنده من را مطالعه کنید. این اثر تحت تاثیر روانشناسی یونگی نوشته شده است. نویسنده این کتاب دکتر کارول اس پیرسون، یکی از سرشناسترین روانشناسان یونگی محسوب میشود.
در سال ۲۰۰۱ خبری اعلام شد که دنیای کسب وکار را شوکه کرد. انرون ورشکست شد. چگونه چنین شرکتی دیدنی و جذابی به چنین فاجعه دیدنی و جذابی تبدیل شد؟ آیا به خاطر بی کفایتی یا به دلیل فساد بود؟
این اتفاق به خاطر طرز فکر بود. با توجه به گفته مالکوم گلدول نویسنده نیویورکر شرکت های آمریکایی تنها به استعداد اهمیت می دادند. درواقع شرکت مک کینزی و شرکا، غول مشاوره مدیریت آمریکاء اصرار داشت که موفقیت شرکت های بزرگ امروزه مستلزم طرز فکر استعداد است. آن ها معتقدند که همان طور که استعدادهای ذاتی در ورزش وجود دارند. در کسب وکار هم هستند. همان طور که تیم های ورزشی مبالغ هنگفتی می پردازند تا استادهای فوق العاده را به استخدام خود درآورند. شرکت ها نیز نباید از هیچ هزینه ای برای استخدام افراد بااستعداد فروگذار کنند. چراکه این سلاح مخفی و کلید برنده شدن مسابقه است.
همان طور که گلدول می نویسد:«این طرز فکر استعداد. اعتقاد آیینی جدیدی در مدیریت آمریکا است.» اين اصول کار فرهنگ انرون را به وجود آورد و بذر افول را در آن پاشید. انرون استعدادهای بزرگی را استخدام کرد. مخصوصاً افرادی که مدارک دانشگاهی آن چنانی داشتند که این امر به خودی خود بد نیست. شرکت پول زیادی به آن ها پرداخت می کرد که این کار خیلی هم وحشتناک نیست؛ اما با ایمان کامل به استعداد. انرون کار مهلکی انجام داد:
این کار ایجاد فرهنگی بود که استعداد را پرستش می کرد. در نتیجه کارکنانش را مجبور می کرد که به طور خارقالعاده ای با استعداد به نظر برسند و رفتار کنند. درواقع آن ها را به طرز فکر ثابت مجبور می کرد و ما چیزهای بسیاری درباره آن می دانیم. طبق مطالعات مان می دانیم که افراد دارای طرز فکر ثابت به کمبودهای خود اعتراف نکرده و در نتیجه آن ها را اصلاح نمی کنند. مطالعه ای را به یاد دارید که در آن با دانشجویان دانشگاه هنگ کنگ مصاحبه کردیم که در آن همه دروس به زبان انگلیسی بود؟ دانشجویانی که طرز فکر ثابت داشتند به حدی نگران آشکار شدن کاستی هایشان بودند که از شرکت در دوره های انگلیسی برای بهبود مهارت زبان شان امتناع کردند. آن ها در جهان روان شناختی ای که بتوانند چنین ریسکی کنند زندگی نمیکردند.