بوگندو یک سگِ سفید و مشکیِ شاد و خوشحال بود و بیشترِ عمرش رو توی پناهگاه حیوانات گذرونده بود.
اون همیشه چشم به راه باز شدنِ در ساختمون بود تا یک نفر وارد بشه و سرپرستیش رو به عهده بگیره تا حیوونِ بیچاره دیگه مجبور نباشه از توی قفس بیرون رو ببینه.
شاید این سوال براتون پیش بیاد که چرا همچین سگِ خوشگل و خوش اخلاقی این همه مدت توی قفس زندگی کرده؟
خب، وقتی بوگندو یک توله بود، دائما اینور و اونور میدویید، پارس میکرد و بعضی وقتها بوهای بدی ازش میاومد.
سرپرستِ اولش که یک خانومِ میانسال و سرمایه دار بود، اصلا از این رفتارهای بوگندو خوشش نمیاومد و دوست نداشت که سگش دائما بدووه، سر و صدا کنه و بو بده.
برای همین همیشه اون رو تنبیه میکرد و فکر میکرد که سگِ بدبوش، آبروش رو پیشِ دوستها و فامیلهاش میبره.
پس با بیرحمی اون رو به پناهگاه فرستاد تا یکی دیگه مسئولیتش رو به عهده بگیره.