دوستی روسی از جان اسمیت تقاضا می کند برای دیدن او به ونیز بیاید، اما درست در لحظه دیدار در رگباری از گلوله کشته می شود. اسمیت متوجه می شود که عهده ای قصد دارند ذخایر ویروس مرگ آور آبله را از روسیه بدزدند. ویروسی که می تواند منجر به بیماری واگیردار در سراسر دنیا شود و میلیون ها نفر را بکشد. او تلاش می کند که از دزدی ویروس جلوگیری کند، اما توطئه گران خیلی از او جلوتر هستند و هیچ ردی از خود به جا نمی گذارند...