"تا حالا درمورد دهکدهی آبنباتی چیزی شنیدی؟
اونجا، کنار رودخونهی شکلاتی، درختهایی به شکل آبنبات چوبی رشد میکنن و کَفِ جادههاش از جنس نعناست.
پودر قند مثل دونههای برف میباره و بچههای کوچولوی اون شهر تا دلشون میخواد آبنبات و شکلات میخورن.
اما اوضاع این شهر همیشه اینطور نبود.
روزی از روزها، در گذشته، یک ژلهی کِرم شکل تو دهکدهی آبنبات حکومت میکرد.
اون کرم، دُم، بدن و قیافهی لزجی داشت…"