روزی، کتری به قوری گفت: «من دوست ندارم چاق و سنگین باشم. من هم میخواهم مثلِ تو فرز ولاغر باشم.»
قوری به کتری گفت: «بیا با هم ورزش کنیم.» کتری فکری کرد وپرسید: «ورزش کنیم؟» قوری گفت: «من، صبحها حسابی ورزش میکنم و بدنم را لاغر میکنم.» کتری، دوباره فکری کرد و پرسید: «اگر من هم ورزش کنم مثلِ تو لاغر میشوم؟»