زمستان، که رمانی مدرن است، دومین کتاب از چهارگانۀ اَلی اسمیت (بهار، تابستان، پاییز، زمستان)، مجموعهای از موضوعات را در خلالِ هم بهپیش میبرد؛ خاطراتی جستهوگریخته از نقاشی، شعر، موسیقی، هنر؛ وقایع و رخدادهایی اجتماعی و بعضاً سیاسی؛ ماجرای دو خواهر، سوفیا و آیریس، که بعد از سه دهه دوباره یکدیگر را در کریسمس میبینند؛ آرت که دخترِ غریبهای به نام لاکس را بهجای شارلوت، برای تعطیلات، به خانۀ اربابیِ مادرش میبرد...
اَلی اسمیت در زمستان، با وجود پرداختِ فضاهای جدی سیاسی و اجتماعی، به ارتباط عاطفیِ میان آدمهای داستان نیز میپردازد، و این کار را آنچنان حسابشده و درعینحال ملموس انجام میدهد که خواننده تا مدتها بعد از اتمام کتاب آنها را بارها و بارها در ذهنش مرور میکند.