سنجاب و روباه و گرگ، با هم همسایه بودند و زمینهاشان هم کنار هم بود. آن سال سنجاب تصمیم گرفت توی زمینش گندم بکارد. روباه لوبیا خرید و آن را توی زمینش کاشت. گرگ هم، با خودش فکر کرد که چند سال است کسی در روستا سیب زمینی نکاشته، به همین خاطر تصمیم گرفت که توی زمینش، سیب زمینی بکارد. فصل کاشتن و بذرپاشی بود. سنجاب و روباه و گرگ، به سرعت دست به کار شدند. لباس کار پوشیدند و شروع کردند به کار توی زمینهاشان....