سرمایه اجتماعی (Social Capital) را میتوان مفهومی «محوری» در حوزه مطالعات سیاسی ـ اجتماعی ارزیابی نمود. دلیل این امر ارتباط مؤثر این مفهوم با مجموعهای پیچیده و وسیع از سایر نظریهها است که هر یک به نوبه خود نقش اساسیای در فهم و اداره حیات اجتماعی دارند؛ از قبیل: دولت، نهادهای مدنی، افکار عمومی، ثبات سیاسی، امنیت ملی و.... به همین خاطر است که تلاش برای تحلیل سرمایه اجتماعی در فضایی «میانرشتهای» رسالتی مهم به شمار میآید که امروزه به شدت به آن توجه شده است.
مطالعات میانرشتهای در حوزه سرمایه اجتماعی اگر چه به تولید و عرضه تصاویری جامعتر و کابردی از سرمایه اجتماعی منتهی شدهاند، اما نباید از این نکته غفلت نمود که ممکن است به تحول و تغییر ماهیت اولیه این مفهوم دامن زده و از این طریق «موضوع بحث» را دگرگون سازند. بنابراین لازم میآید تا مطالعات تخصصی با هدف «موضوعشناسی» همچنان در دستور کار باشند و از این طریق حوزه مطالعات سرمایه اجتماعی در کنار مطالعات میانرشتهای، حفظ و توسعه یابد.