درباره جامعه شناسی معرفت و معرفت شناسی نظریه جلد 4
شناخت یا معرفت یعنی فهمیدن و ادراک کردن، یا دریافتن چیزی، اما شناختی که نه از طریق اشارات کلامی، و گفت و شنفتهای محض، بلکه شناختی که بیواسطه از شیئی فهم شده یا چیز دریافت شده حاصل شود، فراگردی که البته در خلال فرایندی تدریجی صورت میگیرد. مثل شناخت بیواسطهی کودک از آب، و نه تنها نامیدن آن چیز. یعنی هنگامیکه به او آب نوشاندیم با یک کلمه او را آگاه مینماییم که آنچه در این لحظه تجربه کرده است نوشیدن چیزی به نام آب بوده است. به عبارت دیگر شناخت بیواسطه یعنی شناخت از طریق خود شیء- نه از طریق کلام محض، که در آن صورت، اول باید واژهی آب را در میان دستگاهی واژگانی تعریف میکردیم و بعد هنگام نوشیدن آب به او میگفتیم: این چیزی که نوشیدی همان «آبی» است که پیش از این از آن نام میبردیم، یعنی «مایعی بیرنگ، بیبو، و...»، مایعی که شیر یا شربت نیست. در این موقعیت، شناخت به مانند فراگردی بازشناختی است که بیواسطه و به مدد تجربه و تقابل رخداده است: تجربهی نوشیدن آب، و نه شیر یا شربت.
پس شناختن «چیزها» یعنی فهم، ادراک یا دریافت مستقیم و بیواسطهی چیزها، و نه با واسطهی یک نام یا نماد. این شناخت به «چیز»ها میتواند شناخت یک چیز ساده و در دسترس باشد، مثل آب. یا چیزی که بیشتر انتزاعی و دور از دسترس است، مثل گرمی یا سردی، یا دورتر، انتزاعیتر و پیچیدهتر از آن، مثل «جان» یا ناخودآگاه. معنای آب با خود آب ممکن میشود، ولی معنای سردی یا گرمی ملازم با چیزی دیگر است و بدون فهم متقابل آن میسر نمیشود. به همین دلیل کمی دوردستتر است. اما فهم «جان» نه تنها به تقابل بیشتری نیاز دارد بلکه تقابلی را میطلبد که «هم نهادی» یا «برآیندی» از چندین تقابل نیز باشد. بنابراین شناخت یا معرفت به اشیا یا چیزها فرایندی است که در انواع و گونهها رخ میدهد. شناخت و معرفت ساده از هر چیز تا پیچیدهترین نوع شناخت.