آلیس دختری شیطون و گاوچرون از شهر دالاس بود.
هر صبح، کلاه گاوچرونی رو سرش میگذاشت، کفشهای گاوچرونی رو میپوشید و وسایلش رو آماده میکرد.
اون همیشه آمادهی جشن و مهمونی و مسابقه بود.
آلیس دلش میخواست که یک گاوچرون واقعی باشه.
اون آهنگهای گاوچرونها رو میخوند، تمرین طناب انداختن میکرد و یک اسبِ کوچیکِ عروسکیِ خیلی قشنگ داشت.
حتی با سگش توی حیاط پشتی تمرینِ گَلهداری میکرد…