فراموش کردم درباره ی چشم هایش بگویم،آنها آبی بودند،مثل آبی کناره های شعله کبریت.وقتی دقیق به آن ها نگاه میکردید،می دیدید که کاملا بی غل و غش اند،کاملا صاف و صادق،کاملا،کاملا منگ و گیج،رنگ صورتی آجری چهره اش با صورتی آجری پلک هایش یکی بود و حالتی کنجکاو به آن ها می داد.شبیه یک ظرف چینی موزاییکی آبی بودن که در چینی ای صورتی گذاشته شده باشند. فورد در رمان سرباز خوب با استفاده از ساختاری نو اثری در خور اعتنا و خواندنی ارائه داده است؛به طوری که برخی منتقدان بر این اعتقادند که سرباز خوب در ردیف 20 کتاب برگزیده قرن به حساب می آید...