اِلی یک دختر ۱۰ ساله بود که با مادرش توی شهر اُرِگِن زندگی میکردند.
دخترک محلِ زندگی و خونهاش رو خیلی دوست داشت، اما به خاطر ماموریتِ کاریِ مادرش، مجبور شدن برای مدتی به کالیفرنیا مهاجرت کنند.
اِلی که از قبل چند باری به اونجا سفر کرده بود، عاشق هوای همیشه آفتابیاش بود و برای زندگی در اونجا خیلی هیجان داشت.
بالاخره بعد از یک رانندگیِ طولانی، مادر و دختر به ایالت کالیفرنیا و شهرِ مِلویل رسیدن.
جایی که مادرِ الی از طرفِ شرکتی که توش کار میکرد، برای انجام یک تحقیق به اونجا فرستاده شد.
وقتی دخترک تابلوی " به ملویل خوش آمدید" رو دید، از خوشحالی سر از پا نمیشناخت.