آنچه در روزگار ما به عنوان بحران شناخته میشود، در دوره یقین مذهبی ظهور و بروز چندانی نداشته یا از فراوانی کمتری برخوردار بوده است؛ از این رو تصور میشود بازگشت به آرامش و یقین آن دوره، میتواند به حل بحرانهای ما کمک کند. رواج تجربههای تازه از معنویات غیرشرعی و بازگشت به شرایع و ادیان پیشین، نشاندهنده میزان شیوع چنین تصوری است و از تمایل مردم این عصر به احیای یقین مذهبی حکایت دارد. ولی باید دانست که حرکتهای شتابزده برای دستیابی به یقین مذهبی، تهدیدهای بزرگتری به دنبال خواهد داشت، زیرا هر نوع پیشرفتی در این زمینه، به ظرفیت پاسخگویی موفق به انتظارات افزایشیافته ما وابسته است و حل بحرانهای مذکور، ملاکی برای ارزیابی و تداوم یقین مذهبی قلمداد میشود. ارتجاع به یقین ساده و خام مذهبی گذشته، به تنهایی راهی برای نجات از شک علمی نمیگشاید؛ ارزیابی منابع دینی، استقرار یک روششناسی معتبر، بازخوانی آثار اصیل و استنباط روشمند مدلولات آموزههای دین، در زمره مراحل اساسی یا راهبردهایی هستند که به کمک احیای فکر دینی، عبور موفقیتآمیز از شک علمی و حل بحرانهای ناشی از آن را امکانپذیر میسازند. در صورت پایبندی به این راهبردها و توسعه تلاشهای نظری، پیشبینی میشود جریانی متشکل از گشودگی علمی و احیای تعالیم دینی در تحقیقات و مطالعات توسعه یابد و با عرضه راهکارهای مفید و مشکلگشا، زمینه پیدایش نوع بدیعی از معرفت را فراهم سازد که به طور یکسان، خصایص متعلق به دینی بودن و علمی بودن را در بر داشته باشد. این جریان فکری، به مسائل بزرگ و پیچیده متداول نظر دارد و مشمول یکسری فرآیندهای پی در پی علتشناسی و راهکارسنجی میشود که بر اساس درک عقلانی و برداشت دقیق از تعالیم دینی شکل میگیرند. سادهانگاری، شتابزدگی، یکجانبهنگری، بیدقتی، التقاط، تعهدات رشتهای و ایدئولوژیک، تبیینهای تکنیکی، انحصارگرایی روششناختی و تعصب، از جمله آفات این نوع جریانسازیهای علمی هستند که ممکن است عواقب وخیمتری به بار آورند.
کتاب حاضر، حاصل یک تمرین اولیه برای پژوهشهایی از این دست است که با خردهگیری مشفقانه صاحبنظران، میتواند مسیر تکامل محتوایی و توسعه روششناختی خود را بپیماید و سرمشقی برای دانشپژوهان به دست دهد.