آیا بهتر نیست اتفاقات را در هنگام وقوعشان بپذیریم- چه خوب و چه بد- و یاد بگیریم در هنگام رخدادن این اتفاقات رشد کنیم؟ باور دارم که هر ثانیه، هر روز، هر سن و هر تجربه چالشی را با خود به ارمغان میآورد. هنر شما این است که به تمام ابهام این چالشها عشق بورزید. میدانم که اینها فقط کلام است؛ کلامی که نمیتواند دردی را توصیف کند که برخی از ما در زمانهایی تجربه میکنیم. اما اگر بتوانیم حس یأس و حتی وحشت در مورد آینده را به درکی تبدیل کنیم که بتوانیم از تمام این رخدادها بیاموزیم و رشد کنیم، مسیر بزرگی را پیمودهایم.
و اینکه آیا ما واقعاً میخواهیم که تمام چالشها... غافلگیریها... و ماجراجویی حقیقی «ندانستن» را از بین ببریم؟ اگر بتوانیم ابهام و ندانستن را به ماجراجویی تبدیل کنیم، تمام داستان چقدر شگفتانگیز میشود! حتی اگر امور بهخوبی پیش نروند، ما همواره به جای قربانی، جستوجوگریم. «میخواهم بدانم همۀ اینها درنهایت به چه نتیجهای خواهد رسید.»، «میخواهم بدانم که درنهایت در این مورد چه خواهم کرد.»، «میخواهم بدانم از این ماجرا چه خواهم آموخت.» خبر خوب اینکه میتوانیم خود را آموزش دهیم که به جای نگرانبودن، ماجراجو باشیم. میتوانیم به این ادراک برسیم که ابهام امری بسیار هیجانانگیز است. زمانی که به آن میاندیشید، میبینید که اگر حقیقتاً بخواهید شاد باشید، چه انتخاب دیگری میتوانید داشته باشید؟ ناشناخته... ابهام... توصیف بسیاری از شرایط زندگی ماست. آیا میخواهیم از زندگی دلزده باشیم یا برایش هیجان داشته باشیم؟ تصور میکنم راه دوم را ترجیح میدهید.
برای دستیابی به این شیوۀ رشکبرانگیز از حیات لازم است به عادتهای کنونیمان در زندگی نگاهی بیندازیم و آنچه را بیفایده است، تغییر دهیم. لازم است عادتهای سالمتری کسب کنیم که موجب آرامش ذهنیمان شوند و زندگیمان را سرشار از خلاقیت، عشق و شادی کنند.