لبخند همیشه نشان شادی درون نیست. درون هر انسان، موجودی هست که آن را نمیتوان شناخت. بسیاری از افراد حتی درون خودشان را نیز نمیشناسند. در واقع باید این جمله معروف "از روی ظاهر نباید قضاوت کرد" را بارها و بارها در موقعیتهای متفاوت نسبت به افراد با خود تکرار کنید. انسان مانند یک کوه یخ است. بیشتر این کوه یخ درون آب بوده و قابل رویت نیست. فقط اندکی از قله این کوه برای دیگران قابل دیدن است.
کتاب زوج همسایه The Couple Next Door به قلم شاری لاپنا نوشته شدهاست. این کتاب در سال 2016 منتشر شد. کتاب زوج همسایه در سال انتشار خود یکی از پرفروشترین کتابهای سال شد. داستان کتاب زوج همسایه در ژانر معمایی و جنایی نوشته شدهاست. این کتاب داستان را در سی وهفت فصل روایت میکند. داستان از یک مهمانی شام آغاز میشود. زن و شوهر جوانی به نام آنه Anne و مارکو Marco با فرزند نوزاد خود کورا Cora در خانهشان زندگی میکنند. به نظر میرسد آنه و مارکو رابطه عاشقانه و زندگی فوقالعادهای دارند. این زوج به یک مهمانی شام توسط همسایگان آنها سینتیا و گراهام دعوت میشوند. به دلیل اینکه کورا نوزاد است، پدر و مادرش نمیتوانند او را به مهمانی ببرند. آنه و مارکو یک پرستار را برای آن شب استخدام میکنند. اما لحظه آخر پرستار به آنها اطلاع میدهد که نمیتواند بیاید. آنه و مارکو مجبور به ترک کودک خود در تخت خوابش میشوند. فقط مانیتور اتاق را روشن کرده تا بتوانند کورا را ببینند. ساعت 12:30 شب آنها کورا را در حالی در خواب است میبینند. اما زمانی که ساعت 1 بامداد به منزل باز میگردند، درب اتاق باز بوده و کورا در تختش نیست.
با حال بد و نگرانی بسیار با پلیس تماس گرفته میشود. پلیس آمده و شروع به نمونه برداری و جستجو در خانه آنها میکند. در همان لحظه مردی جدی و آراسته به خانه آنه و مارکو میآید. او راسباک Rasbach است. راسباک یکی از بهترین کاراگاههای پلیس شهر است. در همان لحظه یکی از همسایهها به وی توضیح میدهد که اتومبیلی را در ساعت 12:30 شب دم در خانه آنه و مارکو دیده است. اولین شک کاراگاه به زن و شوهر جوان همسایه است. اما داستان این کتاب به همین سادگیها نیست. آنه مادر ثروتمندی دارد. آلیس اگرچه هیچ زمان ازدواج آنه و مارکو را نپذیرفت، اما کورا را عاشقانه دوست دارد. مارکو صاحب شرکت طراحی نرم افزار است. اما این شرکت چند وقتی است که باعث ضرر مالک آن میشود.
کاراگاه راسباک میداند که این زوج غمگین چیزی را از وی پنهان میکنند. راسباک با دنبال کردن سرنخها به حیرتانگیزترین اتفاقات پی میبرد. او اسراری را که سالها این زوج پهنان کرده بودند را برملا میکند. ربودن کورا کار پدرش مارکو است. مارکو با طراحی این نقشه با دوستش بروس قصد میلیونر شدن را داشته است. اما بروس درحالی که به مارکو خیانت میکند، کشته میشود. داستان در این نقطه دچار پیچیدگیهای جدیدی میشود. مارکویی که سعی در مخفی کردن کارهایش دارد، آنه نگران و سرزنشگر و کارگاه راسباک مرموز و باهوش همگی داستان کتاب زوج همسایه را روایت میکنند. داستان زوج همسایه داستانی دلهره آور، فریبنده، شوک آور و پرپیچ و تاب است. دوگانگی و بیوفایی در بین زوج داستان موج میزند. اما حل معمای این داستان ذهن شما را کاملا به چالش میکشد.
کتاب زوج همسایه توسط مترجم جوان کشورمان خانم نیلوفر انسان ترجمه شدهاست. این کتاب در سال 1398 توسط انتشارات نشر خوب چاپ و منتشر شد. نیلوفر انسان، زاده سال 1362 است. او فارغ التحصیل رشته مطالعات فرهنگی از دانشگاه علم و فرهنگ تهران و رشته مترجمی زبان انگلیسی است. خانم انسان آثار خود را در انتشارات نشر خوب به چاپ رساندهاست. او مترجم دو کتاب پرمخاطب به نامهای زوج همسایه و جایی برای آواز خرچنگها است. تحصیل در رشته مطالعات فرهنگی، باعث شدهاست، خانم انسان در آثار ترجمه شدهاش به زیبایی خلاءهای بین فرهنگی را برطرف کنند. ترجمه نیلوفر انسان روان و ساده است. شما میتوانید کتاب الکترونیکی زوج همسایه به قلم شاری لاپنا و ترجمه نیلوفر انسان و انتشارات نشر خوب را از همین صفحه در فیدیبو دانلود و تهیه نمایید.
شاری لاپنا Shari Lapena در سال 1960 در کانادا چشم به جهان گشود. وی فارغ التحصیل رشته حقوق است. لاپنا سالهای بسیاری قبل از شروع نویسندگی به وکالت و تدریس زبان انگلیسی پرداخته است. او نویسندگی را با رمان "چیزهایی که پرواز میکنند" در سال 2008 آغاز کرد. اما این نویسنده شهرت خود را مدیون کتاب معمایی زوج همسایه است. کتاب زوج همسایه نه فقط در کانادا بلکه در سراسر جهان بسیار پرفروش بود. بسیاری از آثار او در لیست راه یافتگان به جوایز جهانی قرار دارند. برای نمونه کتاب "چیزهایی که پرواز میکنند" در لیست کتابهای مرحله نهایی جایزه سانبرست در سال 2009 قرار گرفته بود. از آثار نوشته شده توسط این نویسنده باید به اقتصاد شادمانی، غریبهای درخانه، پایان او و ... اشاره کرد. بسیاری از آثار او مانند غریبهای در خانه، مهمان ناخوانده و کسی که میشناسیم در کشورمان بارها مورد ترجمه و چاپ قرار گرفتهاند. شاری لاپنا هماکنون با همسرش در تورنتو کانادا در مزرعهای 100 هکتاری زندگی میکنند.
آنه روی صندلی مینشیند. زانوهایش سست میشوند و احساس ضعف میکند. جنینگز میخواهد یک فنجان قهوه برایش بیاورد، اما آنه میگوید نمیخواهد. چون میترسد قهوه از دستان لرزانش بریزد. نسبت به دفعه قبل که به اتاق بازجویی آمده بود، اضطرابش بیشتر شده. متعجب است که چرا پلیس این قدر به او و مارکو شک دارد. آن نامه و لباس کورا و آن همه پولی که از دست رفته باید شک پلیس را کمتر کرده باشد، چون اینها نشان میدهد که کورا پیش آدم دیگری است.
کارآگاهها هم روبه روی آنه مینشینند.
راسباک شروع میکند و میگوید:«بابت دیروز متأسفم.»
آنه چیزی نمیگوید دهانش خشک است. دستانش را روی رانهایش فشار میدهد
راسباک با آرامش میگوید:«آروم باشین.»
آنه با اضطراب سرتکان میدهد، اما نمیتواند آرام باشد. به او اعتماد ندارد.
راسباک به او میگوید:«فقط چند تا سوّال میکنیم دربارهی اتفاقی که دیروز افتاد.»
آنه دوباره سری تکان میدهد و لبهایش را با زبان تر میکند.
راسباک با لحنی دوستانه میپرسد:«چرا وقتی بسته رو گرفتین، به ما خبر ندادین؟»
آنه گلویش را صاف میکند و میگوید:« به نظرمون رسید خبر کردن پلیس کار پر ریسکیه، چون توی نامه تأکید شده بود پای پلیسو وسط نکشیم.» دستش را سمت بطری آب میبرد که روی میز برای او گذاشتهاند. به زحمت با دستان لرزان درش را باز میکند و آن را سمت لبهایش میبرد.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۹۴ مگابایت |
تعداد صفحات | 308 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۰:۱۶:۰۰ |
نویسنده | شاری لاپنا |
مترجم | نیلوفر انسان |
ناشر | نشر خوب |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | The couple next door, |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۹/۰۱/۲۷ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
قیمت چاپی | 45,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
نپسندیدم به هیچ وجه. به این دلیل: حاوی اسپویل⚠️⚠️⚠ . . . . . . جدا از اینکه کلیشه ای بود و از همون اول معلوم بود انگیزه ی آدم ربا چیه و خودش کیه، واقعا متوجه نمیشم چرا آنه باید سینتیا رو بکشه وقتی شخص دیگه ای بوده که بچه اش رو دزدیده بوده؟ اگر هم رابطه ای با پدرخوانده آنه داشته، ️دوطرفه بوده و فقط سینتیا مقصر نبوده. اگر قرار بود آنه رو قاتل تصور کنیم، مسلما باید ریچارد یا نهایتا مارکو رو میکشت. اون هم بعد از اینکه این همه تلاش میکنن برای پیدا کردن بچه. اون وقت آنه باید به خاطر یه قتل بی دلیل، بره زندان و از بچه اش دور بشه. منطقی نیست
داستان از 100 تا 150 صفحه آخر جالب شد ولی داستان کشش زیادی نداشت. خیلی جاها بیخود کش داده شده بود و آخرش هم بنظرم خیلی تند اتفاق افتاد و چیزهای دور از ذهن اتفاق افتاد. مخصوصا وقتی اینو بعد فداکاری مظنون خوندم، سطحش پایین تر بود. از خوندنش پشیمون نیستم جالب بود ولی خیلی طول کشید تا تمومش کنم. اونقدر کشش نداشت که تا تموم نشده از پاش بلند شم
با احترام به تمام دوستان بنظر من داستان خیلی ساده و کلیشه ای داشت،به شدت هم کشدار به دوستان توصیه میکنم به جای این کتاب،کتاب پرونده هری کبر ژوعل دیکر یا چشمهایت سر سدریک (با صدای استاد آرمان سلطان زاده)،شرکت گریشام،دوزخ دن براون بخوانند. با تشکر از فیدیبو
دا ستان درباره معمای گم شدن بچه شش ماهه آنه و همسرش در شبی هست که به مهمانی خانه همسایه می روند. داستان نسبتا ساده بود. نمیگم خسته کننده بود، اما در اون حد نبود که از هیجان نتونی کتاب رو زمین بذاری. در کل متوسط بود.
زوج همسایه کتابی بود سرشار از تعلیق، براحتی میشد باهاش ارتباط برقرار کرد ، مشتاق بودم برای خوندنش و یکریز خوندم تا تمومش کردم .. ترجمه هم بسیار عالی و روان بود .. احتمالا باقی کتابهای این نویسنده رو هم بخونم .. ممنون
داستان ساده ای بود اما به نظرم خیلی آموزنده بود البته من نسخه دیگرش که به نام زن همسایه چاپ شده را خوندم در کل از شاری لاپنا خوشم اومده دارم چهارمین کتابا ازش میخونم
این همون کتاب زن همسایه است با یک ترجمه دیگه و از یک انتشارات دیگه
بسيار كشدار و كسل كننده بود اين كتاب ،داستان تكراري قديمي و حوصله سر بر،بر خلاف انتظارم بود اين كتاب 👎
من همه کتاباشو خوندم خوب این داستانشم، سبک نوشتاریش مخصوصا و سیر داستانی کتاباش خیلی واسم لذت بخشه
کتاب عالی بود اما آخرین فصلش را دوست نداشتم، خوب بود که داستان به خوبی تموم میشد