این رمان بررسیِ ریشۀ فلاکت و بدبختی عصر ماست؛ مطالبۀ عدالت و اقدام عملی ست، توصیف دقیق از سرمایه داری و خوف و هراسِ مرتبط با آن، و سوسیالیسمِ امیدبخش است.
استفاده از برِشت و موتزارت به عنوان یک "راویِ یونانی" به خوبی عمل کرده؛ و در جاهایی که برای لحظه ای واقعیت غیرقابل تحمل می شود، داستان با شوخ طبعی، طنز گزنده و بذله گویی پیش می رود. شخصیت هانس جی، به عنوان نماد کاپیتالیسم و امپریالیسم،چیزی بیشتر از یک عکسِ بریدۀ مقوایی ست: او کسی ست که نمی تواند ببیند و نمی خواهد ببیند که کیست، اما اورورا و دیگران مجبورش می کنند با واقعیتِ آنچه مرتکب شده و آنچه می توانسته باشد رو در رو شود.