لیوتار با ساختن یا پرداختن به استعارههایی مانند متعالی، تمایز، نماد و حادثه… امکانات متعددی را در اختیار متفکر انتقادی قرار میدهد تا در تحلیلاش از مدرنیته آنها را بهکار گیرد. موضوع فرار بهسوی نوعی مدینهٔ فاضلهٔ پستمدرن در میان نیست، بلکه، وی استدلال میکند که وظیفهٔ منتقد بازنویسی بیپایان مدرنیته است تا از این رهگذر یعنی «بدگمانی نسبت به کلانروایتها» بتواند لحظههایی را در معرض دید قرار دهد که ژانرهای گفتمانی سازندهٔ کلانروایتها را در معرض سؤال قرار داده و امکان تغییر فراهم آید.