”ملکه“ قصد و ادعای ارائه روشی برای معرفت بر خویشتن ندارد. این کتاب ارائه دهنده بهترین راههای بشری برای رشد و توسعه معنوی انسانها نیز نیست. تجربیاتی که در گذشته پیرامون این موضوع داشتهام همگی نشان دهنده این نکته بودهاند که دیکته کردن هر راهی برای رشد به انسانها نمیتواند کارآمد باشد. راههای شناخت و رشد به تعداد انسانها، متفاوت و منحصر به فرد هستند. اما گاهی اوقات میتوان تکانههایی ایجاد کرد برای متوجه کردن انسانها به خودشان و به گوهری که هستند.
این کتاب از سه داستان مرتبط با یکدیگر تشکیل شده است که گرچه در زمانهای متفاوتی اتفاق میافتند اما موازی با یکدیگر پیش میروند. ”ملکه“ افسانه همه کسانی است که اندیشههای نیک در سر دارند اما قادر نیستند به درستی عمل کنند. کسانی که چون در لحظهها حضور ندارند آنها را از دست میدهند.
”ملکه“ به سادگی قصد دارد بگوید به خویشتن خویش توجه کنید و گوهری که در نزد شما به امانت است را بشناسید. شاید انسان برای گذشتن از همین جاده به دنیا میآید و برای ارزیابی مقداری از مسیر که قادر به طی آن شده است از دنیا میرود. در مسیر معرفت مشکلات فراوان و دغدغههای بسیار نهفته است. انسانهای بسیاری راه به خطا میبرند و در اعماق تاریکی، خویش را بر قلههای روشنی میبینند. گاهی برای لحظههای غفلت بهایی به عظمت بشریت پرداختهایم. میتوان آگاهی را گسترش داد و شاید لحظهای کمتر در غفلت گذراند، شاید روشنایی حقیقی در همین نزدیکی باشد.