عبارت «نیازهای ویژه» در تمام متون به نحوی در ارتباط با ناتوانی مورداستفاده قرار گرفته است و چگونگی نگرش به ناتوانی در شیوه استفاده از عبارت «نیازهای ویژه» تأثیر مستقیم داشته است. اگرچه برخی متون نیازهای ویژه را مبتنی بر نقص عضو تعریف کردهاند، متونی دیگر عبارت نیازهای ویژه را در طیف وسیعتری از افراد بکار بردهاند. برای مثال افرادی که نیازمند دریافت خدمات و مراقبت طبی بیشتری بوده و یا نیازمند درمانگرانی ویژه و متخصص در مورد مشکلات فیزیکی، اقتصادی و غیره هستند دارای نیاز ویژه شناخته میشوند.
کودک استثنایی اول یک کودک است (انسان است باهمه خصوصیات و صفات یک انسان) و بعد کودکی است با خصوصیات و تفاوتهای استثنایی نسبت به سایر کودکان؛ و همین ویژگیها و خصوصیات است که معلمان و اولیا باید خودشان را با آن سازگار کنند.
درواقع بین تمام خصوصیات روانی و جسمانی و تمام استعدادهای مختلف هر فرد تفاوتهای مشهودی موجود است پس میتوان گفت که هر فرد نسبت به افراد دیگر استثنایی است و کلمه استثنایی بهطور اعم و به معنای دقیق علمی خود نمیتواند فقط به گروههای خاصی از افراد جامعه اطلاق شود. بنابراین آنچه ما اصطلاحاً «کودک استثنایی» می گوئیم بدین معناست که کودک ازنظر هوشی و جسمی و روانی و اجتماعی به میزان قابلتوجهی نسبت به دیگر همسالان خود متفاوت میباشد و نمیتواند به نحو مطلوب حداکثر استفاده از برنامههای آموزشوپرورش عادی ببرد.
در اینگونه کودکان واکنشها، ویژگیهای خاص دارد به دلیل اینکه کودک رشد فکری کامل ندارد و به دلیل اینکه نمیتواند بر رفتارهای خودکنترل داشته باشد و یا اگر عمل خلافی از او سر زد احساس گناه و تقصیر کند، چون ازنظر شخصیتی نارس و نابالغ است، ناگزیر نیازمند به توجه خاص و آموزش و خدمات فوقالعادهای است.
اگرچه افراد دارای ناتوانی بخش عمدهای از جمعیت دارای نیازهای ویژه را تشکیل میدهند ولی بهعنوان یک گروه، بسیار ناهمگون هستند. آنها نیز همانند سایر افراد از تاریخچه، منابع و نگرشهای متفاوتی برخوردارند، بنابراین ارائه خدماتی مشابه به همه افراد دارای ناتوانی بدون توجه به موارد یادشده باعث میشود نیازهای اساسی بسیاری از این افراد برآورده نشود. به این دلیل پیشنهاد شده است که به نیازهای ویژه افراد برحسب چارچوبی مبتنی بر عملکرد، نه فقط برحسب طبقهبندی و تشخیص گذاری تمرکز شود.