در مورد کتاب حاضر میتوان دو ضرورت اصلی برای این پژوهش را به صورت کلی برشمرد:
ضرورت اول: نبود متغیرهایی در سطح خرد (بنگاه) در رویکرد کارکردی نظام نوآوری فناورانه موجب آن شده است که محققان از توجه به قابلیتهای درونی بنگاه که در مسیر توسعه نظام مفید واقع میشوند، غافل بمانند و تجویزهای سیاستی آنها عمدتاً متمرکز بر جنبههای کلان و بر نهادهای سیاستگذار و بهویژه دولت باشد. تمرکز بسیار بر حوزه کلان سیاستگذاری موجب میشود تا توجه لازم به بستر هدف این سیاستگذاریها (بنگاهها) نشود و قابلیتهای لازم درون بنگاهها به منظور جذب این سیاستگذاریها چندان مورد بررسی و مداقه قرار نگیرد. به دلیل بیتوجهی به این سطح از متغیرها، عدم شکلگیری و توسعه مناسب قابلیتهای نوآوری فناورانه بنگاهها میتواند همواره یکی از شکستهای نظام نوآوری و از عوامل مسدودکننده آن به شمار آید. کتاب حاضر با اضافه کردن جنبههای بنگاهی و خرد به مدل کارکردی نظام نوآوری فناورانه، درصدد است تا بروز چنین شکستهایی را به محققان گوشزد کند.
ضرورت دوم: توجه اصلی به قابلیتهای نوآوری فناورانه بهعنوان محمل انتقال فناوری و پر کردن شکاف توسعهیافتگی مربوط به کشورهای در حال توسعه بوده است. اعتقاد غالب بر این است که کشورهای در حال توسعه عموماً فناوری را از عرضهکنندگان فناوری در کشورهای توسعهیافته وارد میکنند. وقتی سرعت تغییرات فناوری خیلی سریع است و وقتی کشور واردکننده توانایی لازم را برای تطابق فناوری پیشرفته ندارد، خیلی بعید است که بتواند از فناوری وارداتی در بلندمدت بهره ببرد (Shan et al. ۲۰۱۰). وجود بستر نظام نوآوری فناورانه این امکان را ایجاد میکند که فناوری در حال توسعه از جنبههای مختلف مورد ارزیابی و سیاستگذاری قرار گیرد.
نظام نوآوری فناورانه در مورد فناوریهای وارداتی بدون وجود قابلیتهای متناظر در بنگاههای درگیر در فرایند توسعه فناوری دچار شکست سیستمی میشود. بنابراین رفع این شکست میتواند یکی از کارکردهای اصلی یکپارچهسازی قابلیتهای نوآوری فناورانه بنگاه و کارکردهای نظام نوآوری فناورانه مرتبط با فناوری وارداتی در کشورهای در حال توسعه باشد.