گرَنت وود در حال قدم زدن توی مزرعه به همراه تیلی بود.
یک گاو قهوهای سوئیسی که ظاهری زیبا مثل طلوع خورشید داشت و لبخندنش مثل بلندی تپهها قشنگ بود.
اون دوتا به چراگاه رسیدند و تیلی ایستاد تا غذا بخوره.
اما گرنت وود خوشحال نبود و به تپه ها، راههای پر پیچ و خم و گند مزارها نگاه میکرد.
اون دلش هیجان و ماجراجویی میخواست.
گاو توی مزرعه به دنیا اومد و به هیچ جایی جز چراگاه و روستا فکر