دانلود اپلیکیشن
0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
کتاب مرگ خانم وستاوی اثر روث ور نشر نون

کتاب مرگ خانم وستاوی اثر روث ور نشر نون

کتاب متنی
فیدی‌پلاس
نویسنده:
ناشر:
درباره مرگ خانم وستاوی
هال این را به سه دختر شنگولی گفت که از در به بیرون هل می‌خوردند و جیغ‌زنان و خندان در اسکله به‌سمت بارها و کلاب‌ها می‌رفتند. هال همان‌طور که همیشه می‌گفت اضافه کرد: «باشد که بخت یارتان باشد.» اما دخترها به همان زودی از صدارس بیرون رفته بودند. هال نگاهی به ساعتش انداخت و متوجه شد نُه شب است و اسکله به‌زودی بسته خواهد شد. خسته بود، درواقع نا نداشت، و چند ساعت قبل از آن، همان‌طور که زمان کش می‌آمد و اسکله خالی از بازدیدکننده مانده بود، هال فکر کرده بود که تسلیم شود، تابلوی غرفه را خاموش کند و برود خانه، اما خوشحال بود که مانده بود. بعد از این‌که کل روز تقریباً هیچ مشتری‌ای نداشت، ساعت هفت غرفه‌اش کمی رونق گرفت: دو همکار آمدند تا بپرسند دربارۀ رئیس زورگویشان چه کار کنند و بعد سه دختر ناهشیار دوروبر ساعت هشت آمدند که بخندند. هال پول زیادی درنیاورده بود، اما اگر شانس می‌آورد، می‌توانست آن هفته اجارۀ کیوسک را دربیاورد، که بیشتر از چیزی بود که خارج از فصل می‌شد تضمین کند. با آهی بخاری کوچک کنار پایش را خاموش کرد و بلند شد و دیگر می‌خواست تابلوی کوچک نورانی بیرون کیوسکش را خاموش کند. روی تابلو با حروف مواج و پرزرق‌وبرق نوشته شده بود: مادام مارگاریدا و با این‌که این توصیف به‌هیچ‌وجه به هال نمی‌آمد، چون نوعی تصویر کولی‌وار تداعی می‌کرد، هال دلش را نداشت که عوضش کند. حروف کوچک‌تر زیرش نوشته بود: متخصص تاروت، فالگیری آینده، و کف‌بینی. هال خیلی از خواندن کف دست خوشش نمی‌آمد، شاید به‌علت تماس فیزیکی بود، این‌که رطوبت گرم دستی عرق‌کرده در دستش قرار می‌گرفت. یا شاید به‌علت کمبود تجهیزات بود؛ چون با وجود ناباوری‌اش، کارت‌های تاروت را دوست داشت که اشیایی فیزیکی بودند، با تصاویری با نقاشی ظریف، با شکنندگی‌ای نرم. اما حالا، همان‌طور که کلید برق توی غرفه‌اش را زد و چراغ بیرون با تقی خاموش شد، صدای ضربه‌ای به شیشه آمد. دلش هرّی ریخت و لحظه‌ای خشکش زد و حتی نفسش بند آمد. صدای تهدیدآمیز زنی گفت: «منتظر بودم. مگه مشتری نمی‌خوای؟» هال آهی کشید و حس کرد تنش درونش خالی می‌شود و در را باز کرد. «معذرت می‌خوام.» از صدای حرفه‌ای و آرامی استفاده کرد که وقتی کارت‌ها را برمی‌داشت به‌منزلۀ بخشی از شخصیتش ظاهر می‌شد. چیزی بین متین و جدی بود و نتی بم‌تر از صدای خودش بود، با این‌که حالا درآوردنش از همیشه سخت‌تر بود، چون قلبش هنوز از هجوم ناگهانی ترس می‌کوبید. «باید زودتر در می‌زدین.» «اگه واقعاً پیشگو بودی، خودت خبر داشتی.» این را زن با لحنی پیروز و بدعنق گفت و هال جلو خودش را گرفت که آه نکشد. قرار بود زن یکی از آن مشتری‌ها باشد. این قضیه همیشه هال را گیج می‌کرد که چرا آدم‌هایی که اعتقاد نداشتند به غرفه‌اش کشیده می‌شدند. این‌طور نبود که کسی را مجبور به آمدن کند. هیچ ادعایی در مورد خدماتش نداشت؛ تظاهر نمی‌کرد چیزی را درمان می‌کند، یا اعمال خطرناکی را توصیه نمی‌کرد، حتی نمی‌گفت که فال‌هایش چیزی بیشتر از کمی خوشگذرانی هستند. یعنی آدم دیگری نبود که بخواهند دستش را رو کنند و بااین‌حال، این مشتری‌ها می‌آمدند و دست‌به‌سینه می‌نشستند و لب‌هایشان را جمع می‌کردند و حاضر نبودند راهنمایی شوند و با هر شکستی واقعاً مشعوف به‌نظر می‌رسیدند، درحالی‌که ناامیدانه می‌خواستند باور کنند. اما هال نمی‌توانست مشتری‌ای را از خودش براند. هال گفت: «لطفاً بیایین داخل بشینین، شب سردیه.»
دسته‌ها:

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
حجم
2.۶۲ مگابایت
تعداد صفحات
400 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۰۰:۰۰
نویسندهروث ور
مترجمزهرا هدایتی
ناشرنشر نون
زبان
فارسی
عنوان انگلیسی
The death of Mrs. Westaway, 2,018
تاریخ انتشار
۱۳۹۸/۱۰/۱۴
قیمت ارزی
5.۵ دلار
قیمت چاپی
20,000 تومان
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
۲.۶۲ مگابایت
۴۰۰ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
دیگران نقد کردند
4
از 5
براساس رأی 172 مخاطب
سرگرم‌کننده 🧩 (12)
گیرا 🧲 (4)
5
50 ٪
4
24 ٪
3
11 ٪
2
6 ٪
1
6 ٪

نقد دیگران

(103 نقد)
مشاهده همه
4

کاش توی آپ امکانش بود اگه کتاب جدیدی از یک نویسنده اضافه میشد به کسانی که علاقمند بودند و قبلا کتابهای دیگه این نویسنده ...

بیشتر
5

واقعاً که! فیدیبو آدمو می‌کشه! الان کتاب چرخش کلید هم ترجمه شده و متشر شده، کی! اول بهار؟ الان دیگه پاییزه! کتاب قدم قدم...

بیشتر
5

نگارش کتاب عالیه هم به لحاظ ادبی هم از بابت حفظ فضای معماگونه و رازآلود و البته ترجمه ش هم خیلی خوبه. باورم نميشه توی ای...

بیشتر
4

کتاب های روث ور رو باید بدون ثانیه ای تعلل خرید😁 من که به محض اینکه دیدمش نتونستم جلو خودمو بگیرمو بلافاصله خریدمش. نخو...

بیشتر
2

ترجمه خیلی بد...اصلا روان نبود طرح داستانو خوشم نیومد علت و معلول باهم نمیخوند مخصوصا دلیل قتل قانع کننده نبود. اخرشم ان...

بیشتر
4

ترجمه بسیار ضعیف و اسفناک بود. ایده اولیه تا حدودی جذاب بود ولی مسیر داستان کش دار و آنقدر که به جزییات توجه شده متأسفان...

بیشتر
4

کاش برای ترجمه و ویرایش وقت بیشتری بگذارید- ترجمه ضعیف باعث شده روانی و جذابیت متن کم بشه و نمیشه با کتاب ارتباط برقرار ...

بیشتر
5

با توجه به اینکه من قبل از این زن کابین ۱۰ رو خوندم کمی ناامید شدم. زن کابین ۱۰ سراسر هیجان و کشش بود در حالی که مرگ خان...

بیشتر
2

واقعا نمی‌دونم چی بگم! از ابتدای داستان توصیفات بیش از اندازه و نگارش جزئیات آدمو خسته می‌کرد، داستان به‌شدت کش‌دار شد و...

بیشتر
4

ستاره‌ها برای اصل داستان هستند! ترجمه به شدت فاجعه بود! ⚠️نیمچه اسپویل یکی از «بزرگترین» توییست‌های داستان از اولین لح...

بیشتر
4
(172)
سرگرم‌کننده 🧩 (12)
٪50
59,000
29,500
تومان
%50
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
مرگ خانم وستاوی
روث ور
نشر نون
4
(172)
سرگرم‌کننده 🧩 (12)
٪50
59,000
29,500
تومان