0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
کتاب  رویای سیاه جلد 1 نشر قطره

کتاب رویای سیاه جلد 1 نشر قطره

آهنگ آخر دنیا

کتاب متنی
فیدی‌پلاس
نویسنده:
درباره رویای سیاه جلد 1
چشم‌های کارلا گشاد شد. طوری به فرانی نگاه می‌کرد، گویی عقلش را از دست داده است. «تو چی گفتی؟ می‌خوای بچه‌تو سقط کنی؟ می‌خوای مثل یه قاتل ولگرد رفتار کنی؟» «من می‌خوام بچه‌مو نگه دارم. مجبورم ترم بهارو انصراف بدم. تابستون سال آینده درسمو تموم می‌کنم.» «تو فکر کردی می‌تونی این‌طوری درستو تموم کنی؟ اونم با پولای من؟ بهتره بیش‌تر در این‌باره‌ فکر کنی. یه دختر امروزی مثل تو، به حمایت پدر و مادرش احتیاج داره.» فرانی با صدایی آرام گفت: «به‌قدر کافی ازم حمایت کردین. اگه صحبت از پوله... من خودم می‌تونم پول دربیارم.» «خجالت بکش! می‌فهمی چی داری ‌می‌گی؟ خدای من! می‌خوای چه بلایی سر من و پدرت بیاری؟ اصلاً به فکر آبروی ما نیستی. با این کار، قلب پدرتو می‌شکنی...» «نه، قلب منو نمی‌شکنه.» صدای پیتر گلداسمیت از راهرو می‌آمد. وقتی به جایی که فرش کهنه پهن بود، رسید، صدای چکمه‌هایش قطع شد. آخرین باری که پدرش پا به اتاق نشیمن گذاشته بود، کی بود؟ به‌خاطر نداشت. کارلا ناگهان گفت: «تو این‌جا چی کار می‌کنی؟ فکر می‌کردم امروز تا آخر شب کار می‌کنی.» پیتر گفت: «هری مسترز جای من وایساد. فرانی قبلاً در این‌باره با من حرف زده بود. ما داریم پدربزرگ و مادربزرگ می‌شیم.» کارلا جیغ کشید: «پدربزرگ و مادربزرگ!» خنده‌ای زشت و عصبی بر لب آورد: «تو این موضوع ‌رو از من پنهون کردی؟ اون اول با تو حرف زده بود و تو به من نگفتی؟ خیلی خوب. بیش‌تر از این ازت انتظار نداشتم؛ اما حالا می‌خوام درو ببندم و با دخترم خصوصی حرف بزنم.» لبخند تلخی به فرانی زد و گفت: «قضیه کاملاً زنونه‌ست.» دستش را روی دستگیره‌ی در اتاق نشیمن گذاشت. فرانی خشکش زده بود. پیتر به آرامی و با اکراه دستش را جلو آورد و در را نگه داشت. «پیتر، دست از سرم بردار.» «من می‌دونم تو می‌خوای چی کار کنی. قبلاً هم از این بحثا داشتیم، اما این دفه این تو نیستی که تصمیم می‌گیری.» «به تو مربوط نیست.» پیتر به آرامی پاسخ داد: «مربوطه.» «بابا...» کارلا که حالا صورت رنگ‌پریده‌اش سرخ شده بود، جیغ کشید: «با اون حرف نزن! اون نمی‌دونه چه بلایی داره سرت میاد. من می‌دونم تو همیشه با شیرین‌زبونیات پدرتو گول می‌زنی و حرفتو به کرسی می‌شونی، اما این دفه اون نمی‌تونه کاری برات بکنه.» «بس کن، کارلا.» «برو بیرون.» «من نیومدم تو... خودت که می‌بینی...» «منو دست می‌ندازی؟ از اتاق من برو بیرون!» و بعد درحالی‌که مانند یک ماده‌گاو سرش پایین بود، شروع به هل دادن در کرد. با آن‌که او زن و دست‌کم سی کیلو سبک‌وزن‌تر از او بود، پیتر ابتدا در را به آرامی نگه داشت و بعد مجبور شد بیش‌تر زور بزند تا جایی که رگ‌های گردنش متورم شد. فرانی‌ می‌خواست جیغ بزند تا هر دو دست بردارند و به پدرش بگوید که زودتر برود تا مجبور نباشند کارلا را در این وضعیت ببینند، اما حتی قادر نبود دهان باز کند و حرفی بزند. «برو بیرون! از اتاق من برو بیرون! بیرون! بیرون! از اتاق من برو بیرون!» این‌جا بود که پیتر سیلی محکمی به کارلا زد. حالا جز تیک‌تاک ساعت پدربزرگ، صدایی به‌گوش نمی‌رسید. کارلا ساکت شده بود؛ گویی کسی زبانش را با چاقو بریده بود. روی زمین زانو زد. در چهارتاق باز شد و به صندلی ویکتوریایی که دسته‌هایش گلدوزی‌شده بود، خورد. فرانی با صدایی آزرده گفت: «نه، اوه نه.» کارلا دست روی دهانش گذاشت و به شوهرش خیره شد.
دسته‌ها:

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
حجم
2.۹۶ مگابایت
تعداد صفحات
540 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۱۸:۰۰:۰۰
نویسندهاستفن کینگ
مترجمندا شادنظر
ناشرنشر قطره
زبان
فارسی
عنوان انگلیسی
Stand
تاریخ انتشار
۱۳۹۸/۱۰/۰۴
قیمت ارزی
5.۵ دلار
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
۲.۹۶ مگابایت
۵۴۰ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
دیگران نقد کردند
4
از 5
براساس رأی 6 مخاطب
5
50 ٪
4
33 ٪
3
0 ٪
2
0 ٪
1
16 ٪
3 نفر این اثر را نقد کرده‌اند.
1

این چه میخره بازیه یه کتاب با اسم مختلف چاپ میشه این همون کتاب stand هستش????

4

ترجمه بد و ناقصه. اسم‌کتاب هم‌چیز دیگری است. متاسفانه از خریدنش پشیمان شدم

4

اسم این بنده خدا استیونه مترجم جان

4
(6)
٪50
40,000
20,000
تومان

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
رویای سیاه جلد 1
آهنگ آخر دنیا
نشر قطره
4
(6)
٪50
40,000
20,000
تومان