شما از بدو تولد بهصورت یک فرد بانفوذ که توانایی ارتباط مؤثر دارد، به دنیا آمدهاید. برای اینکه بتوانید به بهترین نحو این ویژگیها را نشان دهید، ابتدا باید درک صحیحی از کارهایی که قبلاً انجام میدادید، به دست آورید. همهی ما روی یکدیگر تأثیر میگذاریم و کاری هم برای جلوگیری از آن نمیتوانیم انجام دهیم. هر انسانی خواهناخواه بر روی اطرافیان تأثیر میگذارد و این نشانهای از وجود افراد در پیرامون ما میباشد. هر زمان که دستهایتان را تکان میدهید در حقیقت دارید روی دیگران تأثیر میگذارید چون باعث راهاندازی حالتی در دیگران میشوید که در فرهنگ همهی ملیتها وجود دارد و آنها را وادار به عکسالعمل نشان دادن میکند. زمانی که سؤالی را مطرح میکنید ممکن است به سؤالتان پاسخ دهند ممکن است این کار را نکنند. ولی عموماً عرف باعث میشود تا آنها تمایل به پاسخگویی داشته باشند.
میتوانید دیگران را در عرض چند ثانیه، با نگاه کردن مجذوب کنید و یا بالعکس، فردی با چند ثانیه نگاه کردن به شما جاذبهای شدید در وجودتان به وجود آورد که نتوانید آن را نادیده بگیرید. به زمانی فکر کنید که از محل کار به خانه بازگشتهاید. وارد خانه که میشوید، شریک زندگیتان نگاهتان میکند و شما بلافاصله متوجه میشوید. طرز نگاه کردن، حالت بدن و تُن صدای شریک زندگیتان، بیانگر احساسات وی است. حتی حالت روحی و روانی و میزان تمایلش به همصحبتی با شما هم توسط نوع نگاهش قابلشناسایی است.
ما بهصورت غیرعمد بر همدیگر تأثیر میگذاریم. تصور کنید فردا صبح از خواب بیدار شدهاید و احساس شگفتانگیزی دارید. میدانید که روز بسیار خوبی را در پیش خواهید داشت، خوشحال هستید، چشمانتان برق میزند و لبخندی حاکی از رضایت بر روی لبانتان نشسته است. شخصی شما را در این حالت میبیند و او نیز لبخند میزند. در آن لحظه احساسات شما تأثیر مثبتی بر او داشته است.
خندیدن ساده است و درک آن نیاز به پردازش ندارد. ولی تنها نوک یک کوه یخی را نشان میدهد و قسمت اعظم این کوه در زیر آب پنهان شده است. ما به طرز خارقالعادهای، حساسیت زیادی به حالتهای روحی دیگران داریم. احساسات ما خیلی لطیفتر و پیچیدهتر از زبان محاورهای است که در گفتگوهای روزانه از آن استفاده میکنیم. اگر حتی نتوانیم احساسمان را بهصورت دقیق و واضح تشریح کنیم، خودمان کاملاً متوجه میشویم که چه احساسی داریم. احساسات ما تأثیر مستقیمی روی دیگران دارد، بدون در نظر گرفتن حرفهایمان هرکدام از ما بهصورت دائم در حال انتقال احساسات و حالت روانیمان به یکدیگر هستیم.
بهطور مثال، تصور کنید از فردی تقاضای کمک کردهاید. بدون توجه به اینکه آن فرد چه گفته است، اگر آنها نخواهند به شما کمک کنند، بلافاصله آن را متوجه خواهید شد و آن را احساس خواهید کرد. لزومی ندارد به آن فکر کنید و یا بخواهید ترجمهای انجام دهید و یا تفسیر کنید. ما بهصورت دائم در حال انتقال اطلاعات درباره حالات درونی خودمان هستیم.
بعضی مواقع ما در حال پنهان کردن احساسات خودمان هستیم. ممکن است در مقابل بعضی افراد موفق شویم ولی دائماً نمیتوانیم احساسات واقعیمان را پنهان کنیم. ما دائماً در حال انتقال اطلاعاتی درباره احساساتمان هستیم. بهطورکلی ما زمانی قادر به فریب دادن دیگران میشویم که آنها صاف و ساده باشند و یا از کاری که انجام میدهند، آگاه نباشند. هر چقدر فردی در خودشناسی بیشتر کوشا باشد، احتمال اینکه فریب بخورد کمتر میشود.
زمانهایی پیش میآید که در پی پنهان کردن احساسات خودمان هستیم. بعضی مواقع پیرامون یک حس بخصوصی در وجودمان صحبت میکنیم و بدنمان علائم دیگری میفرستد. هرکاری که با انتخاب خودمان انجام میدهیم، باعث میشود موضوعی را منتقل کنیم حتی اگر بخواهیم آن را پنهان کنیم.