زندگی مدرن شهری و سرعت بالای زندگی انسان معاصر باعث شده تا بیشتر افراد تبدیل به خوانندههای عجول، خسته و بیحوصله شوند که تنها گاهی در محل کار یا در مسیر رفت و آمد خود را راضی به خواندن چند صفحهای از یک کتاب کنند؛ اما میتوان گفت ظهور داستانکها که از داستانهای کوتاه معمول هم کوتاهتر هستند باعث شد تا این افراد بتوانند خود را به خواندن راضی کنند. این سبک از داستانهای کوتاه نه تنها برای افراد که برای همهی علاقهمندان اتفاق جدید و تازهای بود که حتی در کشورهایی مثل آمریکا تبدیل به نوعی سبک ادبی شده است. کتاب فراموشی مجموعهای از 29 داستانک است با موضوع انسانهای امروز و مسائل آنها.
کتاب فراموشی مجموعهای متشکل از 29 داستان کوتاه از نویسندگان معاصر آمریکایی است که بخش اعظم آن از کتاب Flash Fiction: very short stories گرفته شده و داستانهای دیگر به انتخاب مترجم از کتابهای دیگر انتخاب شدهاند. آرتوش بوداقيان ترجمه داستانهای این مجموعه را به عهده داشته است و نشر نگاه آن را در 142 صفحه در اختیار علاقهمندان ادبیات آمریکا قرار داده است. به طوری که با مطالعهی روزانه 20 دقیقه میتوانید این کتاب را در کمتر از 7 روز بخوانید.
داستانهای این مجموعه را نمیتوان در دسته داستانهای کوتاه قرارداد بلکه این فرم داستانهای بسیار کوتاه fiction flash یا داستانک نامیده میشوند. در سالهای اخیر در ایالت متحده آمریکا این سبک از داستان به قدری طرفدار پیدا کرد و مورد استقبال خوانندگان قرار گرفته که حالا داستانکها خود نوعی ژانر ادبی مستقل محسوب میشوند. بوداقيان در مقدمه کتاب اطلاعاتی درباره این داستانها ذکر کرده است. او نوشته است: «اکثریت قریب به اتفاق داستانها تاریخ اولین چاپشان بین سالهای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ بوده و تمامی نویسندگان غیر از نویسنده داستان «گناه تاریخنویس» آمریکاییاند. منبع ترجمه داستانها غیر از داستان «داستان آن یک ساعت» کتاب Fiction Flash با عنوان فرعی Stories Short Very چاپ مؤسسه Co and Norton. نیویورک - آمریکا ۱۹۹۲ بوده است.»
داستانهای منتخبی که در این کتاب هستند اگرچه بسیار کوتاه هستند اما شبیه یک ویدیوی کوتاه تاثیرگذار حرف خود را میزند. داستانهای حاضر در این کتاب هر کدام برشی است کوتاه از زندگی معاصر انسان. روابط، حوادث، اتفاقها و ... که در آنها میتوان تصویر گوشههایی از زندگی واقعی را دید. زندگیهایی که در آنها میتوان حس تنهایی، سرخوردگی، پوچی، رذالت، خرافهپرستی، حماقت و ... را در حجم کوتاهی از روایت دید. بسیاری از آدمها و اتفاقاتی که در این داستانها خلق شدهاند برای خواننده به قدری تاثیرگذار خواهد بود که تا مدتها او را متاثر خواهد کرد و او را به این فکر وا میدارد که آیا چنین وقایعی به راستی اتفاق میافتند. در پاسخ میتوان گفت چرا که نه. هرچه دنیا به سمت مادیپرستی و تکنولوژی پرستی حرکت میکند انتظار اتفاقهای عجیب و غیر منطقی هم منطقیتر و قابلدرکتر خواهد شد. به عنوان مثال در یکی از داستانهای این مجموعه میبینیم زوجی بعد از ده سال زندگی مشترک هنوز درباره مسائل کوچک و پیش پاافتاده با یکدیگر توافق ندارند. موضوعات این چنینی که هر کدام از ما در گوشه و کنار شهر خود آن را حس میکنیم.
پرتو صورتی رنگی از لابلای پرده اتاق به درون میتابد، گرم و راحت. پتوی سبز رنگم گرم است و من داخل اتاق هستم، داخل اتاق گرم است، بیرون دارد سپیده میزند، بیرون سرد است، خیلی سرد است، یک روز سرد. توی بستر دستم را به طرف همسرم دراز میکنم ولی دیگر همسری در کار نیست، همسرم ترکم کرده.
سکوت خانه با فریادهای همسایه آن طرف جاده به هم میخورد: «سگتان! سگتان افتاد زیر ماشین!» صدای مزرعهدار آن طرف جاده است: «آهای! سگتان افتاد زیر ماشين»
سگ مال من نیست هرچند مسئولیتش با من است. مال زنم بت است. من حتی از این سگ خوشم هم نمیآید با آن عادت هیستریکش که شبها میآید و میشاشد به کف آشپزخانه. قبل از این که بت دهن دره کنان از خواب بلند شود برود آشپزخانه من سریع میرفتم و کف آشپزخانه را تمیز میکردم که البته این کار ناشی از عشقی بود که به زنم داشتم و نه علاقهام به سگ. حالا دیگر مهم نیست، گور پدر آشپزخانه!
سگ بتی سگ پیر زهوار دررفته ای است. عین یک آدم سیگاری که سیگار ارزان قیمت میکشد بو میدهد. بتی آن را از سگدانی ویژه سگهای بیصاحب انتخاب کرد که پیرترین سگ آنجا بود.
رفتم بیرون. سگ در حالی که میلرزید و روی یک پا میشلید داشت به طرف دروازه باغچه حیاط، آن جا که گلهای رز شکوفه کرده بودند، میآمد. زخمی روی پایش بود که پایش را قشنگ تا استخوان دریده بود و لکههای خون اینجا و آنجا روی پشم پوست مات اش به چشم میخورد. کف غليظ قهوهای رنگی از دهانش روی خاکها میریخت.
به دامپزشک که زنگ زدم پرسید شبیه چیه؟ احمقانه پاسخ دادم شبیه هر اردیل پیر دیگر. دامپزشک گفت سگ را نمیگویم منظورم زخمش است. من زخم را برایش توصیف کردم که گفت سگ را توی یک چیز گرم بپیچ و سریعا بیارش کلینیک.
من پتوی سبز را مثل یک دستکش تک انگشتی پیچاندم و دستم را کردم تویش و عين ملاقه دستم را کردم زیر بدن سگ و بلندش کردم. فکر این را که دستم بخورد به خونی که از بدنش میریخت از سر بدر کردم چون آدم شلختهای هستم و همهجا را خونی میکردم. همانطور که ملاقه وار سگ را بلند کردم علف و خاک و خل هم توی پتو ریخت.
آنچه در بالا خواندید بررسی و نقد کتاب فراموشی بود. خرید و دانلود این اثر در همین صفحه امکانپذیر است. برای مطالعهی دیگر کتابها در زمینهی داستان کوتاه میتوانید به قسمت دستهبندی کتابها مراجعه و کتابهای این موضوع را یکجا مشاهده کنید.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 597.۲۸ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 142 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۴:۴۴:۰۰ |
نویسنده | نویسندگان معاصر آمریکا |
مترجم | آرتوش بوداقیان |
ناشر | انتشارات نگاه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۲/۰۸/۱۲ |
قیمت ارزی | 2 دلار |
قیمت چاپی | 10,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |