
کتاب زمان دستدوم
نسخه الکترونیک کتاب زمان دستدوم به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید
درباره کتاب زمان دستدوم
چرا این کتاب پُر از داستان انسانهایی است که خودکشی میکنند، و خبری از آدمهای معمولی اهل شوروی با بیوگرافی مرسوم شورویایی نیست؟ علت خودکشی انسانها یا عشق است یا پیری، یا مرگ برایشان جالب است؛ اینکه عطش کشف راز مرگْ آنها را اسیر خود کرده... من در جستوجوی کسانی بودم که در آن فکر ذوب شده بودند، چنان هضمش کرده بودند که به جزء لاینفکِ وجودشان تبدیل شده بود. حکومتْ تمام دنیا و کائناتشان بود، جای همهچیز را برایشان گرفته بود، تا جایی که زندگی شخصی برایشان معنایی نداشت. آنها نمیتوانستند از این تاریخ بزرگ بگذرند؛ با آن وداع کنند؛ جور دیگری خوشبخت باشند؛ درون دریاچهی وجود و زندگیِ فردیشان شیرجه بزنند... در آن غرق شوند، آنگونه که امروز اتفاق میافتد. امروز، زمانی که انسانِ خُرد دیروز عزت یافت و بزرگ شد. این انسان میخواهد زندگی کند، تنها و بدون آرمانهای بزرگ. چنین چیزی هیچوقت در زندگی روسی دیده نشده و ادبیات روس نیز با این مفهوم بیگانه است. در مجموع ما انسانهایی نظامی هستیم. یا در حال جنگ بودیم، یا در حال آماده شدن برای جنگ. هیچگاه جور دیگری نزیستیم. روانِ نظامی ما ریشه در همین شرایط دارد. حتی در دوران صلح هم همهچیز شبیه وضعیت جنگی بود. صدای طبل طنینانداز بود، پرچمها به اهتزاز درمیآمدند... قلبها آنقدر تند میزدند گویی میخواستند از قفسهی سینه بیرون بجهند... انسان بردگیاش را حس نمیکرد، حتی بردگیاش را دوست هم داشت. خودم هم این را به خاطر میآورم: همهی بچههای کلاس بعد از تعطیلی مدارس جمع میشدیم و به زمینهای بایر میرفتیم برای آبادسازی، هر کسی را که همراهمان نمیشد تحقیر و تمسخر میکردیم، با تمام وجود حسرت میخوردیم که چرا انقلاب و جنگ داخلی زمانی اتفاق افتاده که ما در دنیا نبودهایم. امروز که به خودِ آن روزگارم مینگرم، میگویم: واقعاً ما این بودیم؟ من؟ همراه قهرمانهای اثرم غرق در خاطراتم میشدم و به کمک آنها این خاطرات را از کف دریای ذهنم بیرون میکشیدم. یکی از آنها میگفت «تنها یک انسان شورویایی میتواند انسان شورویایی را درک کند.» ما مردمی بودیم با یک ذهن کمونیستی واحد. همسایههای حافظهایِ یکدیگر.
نظرات کاربران درباره کتاب زمان دستدوم