هنگامیکه بانوی اول هستید، آمریکا عریان خود را به شما نشان میدهد. من مبلغان خیریههایی را دیدهام که خانههای شخصیشان بیشتر شبیه موزههای هنری است. خانههایی که صاحبانش وانهایی در حمام دارند که از سنگهای قیمتی ساخته شده است. خانوادههایی را دیدهام که همهچیزشان را در طوفان کاترینا از دست دادهاند و گریان بودند و داشتن یک یخچال یا اجاقگاز سالم خرسندشان میکرد. با افرادی مواجه شدهام که بینشی سطحی داشتهاند و ریاکار بودهاند، تا کسانی که روحی بزرگ، عمیق و قدرتمند داشتهاند.
و اینها حیرتانگیز بودهاند! همچنین، معلمان و همسران افسران و بسیاری از افراد دیگر… بچههایی از سراسر جهان؛ بچههایی که مرا از ته دل خنداندند و وجودم را سرشار از امید میکردند. کودکانی که وقتی با هم شروع به زیرورو کردن خاک یک باغ میکردیم میتوانستند معصومانه عنوانم را فراموش کنند.
از زمانی که علیرغم میل باطنیام به زندگی در مجامع عمومی قدم گذاشتم با عنوان قدرتمندترین زن جهان بالا برده شدهام و با عنوان یک «زن سیاهپوست عصبانی» پایین آورده شدهام. میخواستم از معترضانم بپرسم برای آنها کدام بخش از این عبارت مهمتر است؛ «عصبانی» یا «سیاه» و یا «زن»؟
یکی از کتابهای بی نظیری است که خوندنش رو به همه توصیه میکنه. حتی میتونم بگم از اون دست کتابهایی که وقتی میخونین کمک میکنه اعتماد بیشتری به خودتون کنین.
4
بعد از ترجمه دلنشین و کامل شکری و ارغوان دلیلی برای ابن همه ترجمه از کتاب نبود
4
خود کتاب٤٥عه??
5
اسم کتاب &#۳۴;میشل اوباما شدن&#۳۴; است. فکر میکنم این مشت نمونهی خروار خوبی برای نخریدن کتاب باشد.
5
بسیار کتاب جذاب وجالبی است زندگی یک زن موفق که در شرایطی مثل زندگی انسان های معمولی شکننده میشه.