احساس نمیکنید که عناوین هر چیزی میخواهند پیامی را به شما منتقل کنند؟ این عبارات کوتاه، عمق و میزان اهمیت هر اثری را بروز میدهند. "خاطرات روزانهی حوا" یکی از این عناوین است. مارک توین در این رمان نگاهی خاص به زندگی حوا، اولین زنی که خدا آفرید دارد. او از زاویهای بسیار جالب و منحصر بهفرد به زندگی وی پرداخته است.
کتاب خاطرات روزانه حوا هم جنبه طنز دارد و هم یک مطالعه عالی در مورد چگونگی برقراری ارتباط زن و مرد است.
محتوای رمان درمورد گذران زندگی حوا است، اما مهمترین بخش آن لحظهی دیدار آدم و حوا در باغ عدن است. داستان از لحظهی تولد حوا شروع میشود که میگوید: حالا تقریباً یک روز سن دارم، انگار دیروز آمدم.
او میبیند، حس میکند و میآموزد. متوجه طلوع خورشید در روز و بیرون آمدن ماه در شب میشود. این پدیده آنقدر برای اون ناگوار بود که حسرت آن را میخورد و دوست ندارد لحظهای خورشید از آسمان ناپدید شود.
با ادامه یافتن تجربیاتش به این نتیجه میرسد که برای دیدن و کشف حقایق خلق شده است.
بعد از گذشت چند روز، موجودی میبیند. آدم! ابتدا فکر کرد که آن موجود یک خزنده است. اما بعد از مدتی فهمید که آن مرد، مثل خودش است و میتواند با اون کنار بیاید. دنبالش کرد و میخواست با او ارتباط برقرار کند و نهایتا توانست نزدیک شود و حرف بزند.
حوا به آدم در نام نهادن چیزهایی که میدیدند کمک می کرد. چون آدم در مورد خطاب قرار دادن اجسام ضعف داشت.
در ادامه میشنویم که آدم چند روز از دیدن حوا اجتناب کرده و دلایل خود را برای اینکار داشت.