سالها قبل در سرزمین اوکراین قدیم، زمستون خیلی سرد و طولانی شده بود و مردم میترسیدن که شاید هیچوقت به پایان نرسه.
تمام مزارع و روستاها زیر شنل سرد برف خوابیده بودن.
هوا اونقدر سرد بود که خورشید در مقابل شبهای بلند زمستون نمیتونست کمکی به مردم بکنه.
مردم اوکراین، برای فرا رسیدن غروب کریسمس لحظه شماری میکردن و به امید طلوع آفتابِ روز بعد شمعهاشون رو روشن میکردن.
چون اون شب بلندترین شب سال بود.
از روز بعد ساعت حضور خورشید توی آسمون کشورشون روز به روز بیشتر میشد و گرما باعث میشد تا کشور روح تازهای بگیره.
اون شب تمام مردم با وجود سرمای خیلی زیاد، به خاطر رسیدن کریسمس به جشن و پایکوبی مش غول بودن.