از مهدی (عج) هر چه بگوییم حکایت انگشتانه و دریاست. ایشان در چشمانداز بسیار مرتفعی هستند و ما از هر زاویهای که بخواهیم به ایشان بنگریم باید کلاهمان را از سرمان برداریم تا نیفتد. ایشان بر روی بام جهان و بر شانه تاریخ ایستادهاند، در حالیکه ما زیر دست و پای جهان و زیر چرخهای ارّابه تاریخ دست و پا میزنیم. نه ما، بلکه همه بشریت.
قیام مهدی (عج)، نقطه غلیان تاریخ و شوک بزرگ تاریخی است که علیه ستمگران جهان و برای گشودن راه تنفّس بشریت محروم وارد میشود و بر اساس روایات، نه فقط راه تنفّس، بلکه ایشان راه تعقّل را هم برای بشریت، باز میکنند. بخشهای عظیمی از ظرفیت بالقوّه تعقّل و عقلانیت بشر تا قبل از ظهور ایشان تعطیل است و در روایات رسیده است که وقتی ایشان بیایند عقلانیت، تازه فعلیت پیدا میکند و بالفعل میشود. یعنی عقل بشر، بعضی از موتورهایش خاموش بوده و بهدست ایشان و در عهد ایشان روشن خواهد شد و ایشان مخالفان «عقل» و مخالفان «عدل»، هر دو را، یکجا بر سر جای خود خواهند نشاند. بازار عقلانیت و عدالت، هر دو را، گرم خواهد کرد که به هم مربوطاند و نه «عدالت» را جدا از «عقل» میتوان بهدرستی فهمید و معنا و اجرا کرد و نه عقل و عقلانیت اگر به عدالت، معطوف نباشد، عقل سالم و عقل به معنای واقعی کلمه است.